انصتوا را گوش Ú©Ù† خاموش باش چون زبان ØÙ‚ نگشتی گوش باش
ما اینجا چیکار میکنیمآدما کجانعقلم رو از دست دادم
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر آرام تر از آهو بی باک تر از شیرمهر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
تو اول بگو با کیان زیستیپس آنگه بگویم که تو، کیستی