گاهي بايد لحظه اي از همه چيز دست بكشيم و اندكي بيانديشيم. تأمّل كنيم. ببينيم در كجاي جاده زندگيمان ايستاده ايم، و تهِ اين جاده به كجا ميرسد؟ گاهي بايد داستانِ زندگيمان را ورق بزنيم، ببينيم كجاي ماجراييم ... آن وقت است كه شايد دريابيم كه بايد بر اين داستان نقطه اي بگذاريم و برويم سر خط؛ تا بت…
آیا از دیدن عکسهای دوستان و آشنایانتان در شبکههای اجتماعی حس میکنید آنها خوشاند و شما از آن خوشیها جا ماندهاید؟ یا وقتی هیچ عکسی منتشر نمیکنند بدبین میشوید که حتما کاسهای زیر نیمکاسه است؟ یا اساسا از پیوستن به شبکههای اجتماعی واهمه دارید که مبادا کسی شما را لایک نکند؟ اینها مسائلی است که در نهمین قسمت از سری جدید نقطهسرخط به آنها پرداختهایم.
افرادی که دست به خودکشی زدهاند، به گفته کسانی که با آنها کار کردهاند، بعد از بیدار شدن در بیمارستان چه حسی دارند؟ آیا تلاش برای حفظ یک زندگی درحالی که صاحب آن زندگی تمایلی به حفظش نداشته باشد، نفرتانگیز است؟ آیا میتوانیم تصمیم بگیریم چه زمانی زندگی یک نفر ارزش زیستن دارد؟ من برای چی زندگی میکنم؟ و چطور از یک خودکشی جلوگیری کنیم؟ این هفته در سومین و آخرین قسمت از مبحث «چطور خودکشی نکنیم؟» سعی میکنیم پاسخی برای این پرسشها پیدا کنیم.
این هفته در ادامه نقطهسرخط هفته پیش، بخشهای دیگهای از گزارش «چطور خودکشی نکنیم» رو میشنوید، و در ادامه مبحث خودکشی، سری میزنیم به یک جلسهی آموزشی برای داوطلبین در یکی از مراکز تلفنی پیشگیری از خودکشی. همچنین درباره عواقب پزشکی خودکشی هم صحبت میکنیم.
«حرفزدن دربارهی خودکشی آسان نیست. باور عمومی این است که حتی حرف زدن از خودکشی باعث میشود آدمها به فکرش بیفتند. اما حقیقت این است که صحبت کردن درباره خودکشی اغلب آن را خنثی میکند و نادیده گرفتن آن همیشه راه را برای خودکشیهای بیشتر هموار میسازد.» دقیقاً به همین دلایل، در نقطهسرخط این هفته و دو هفته بعد یادداشتی رو با هم مرور میکنیم با عنوان «چطور خودکشی نکنیم.»
«چگونه میتوانم به والدینم بگویم که گاهی اوقات نیاز به فضا دارم و میخواهم تنها باشم بدون آن که فکر کنند من علاقهای به بودن در کنارشان به عنوان یک خانواده ندارم؟» در نقطهسرخط این هفته، با نگاهی به این سوال (که ممکنه سوال خیلیها باشه)، به مفهوم «فضا» به معنی «خلوت و حریم شخصی» میپردازیم و این مسئله رو از زاویه جامعهشناختی بررسی میکنیم.
این هفته در نقطه سرخط دوتا یادداشت خواهید شنید که اولی عاشقانهایست عجیب از حمید سلیمی و دومی قصهایست نمادین درباره عشق و دوری و حماقت ذاتی بشر
این هفته در نقطهسرخط سه تا یادداشت خواهید شنید. تو یادداشت اول با مرغهای دریایی همراه میشیم تا کمی سبک بشیم، بعد از لا به لای صفحات «طرح عظیم» استیون هاوکینگ به دنبال خدا و آرامش میگردیم و در پایان به یادداشتی میرسیم با عنوان: واو مثل وطن.
از نظر شما زیبایی و جذابیت چه معیارهایی داره؟ آیا زیبایی به سن و جنسیت هم ربط داره؟ به نظر شما زیباترین و جذابترین آدم دنیا کیه؟ و اساسا راز زیبایی و جذابیت به نظر شما چیه؟ اگه دوست دارین از زاویهای کاملا جدید و جالب پاسخ این پرسشها رو بشنوید، نقطهسرخط این هفته رو گوش کنید.
در نقطهسرخط این هفته سه تا یادداشت براتون میخونم از سه نویسنده مختلف، که هرکدوم حال و هوای متفاوتی دارن و در واقع شاید هیچ ارتباطی با هم دیگه نداشته باشن، اما آیا واقعا هیچ ارتباط حسی و محتوایی با هم ندارن؟
نقطهسرخطِ این هفته با همیشه کمی فرق داره. امروز میخوام باهاتون حرف بزنم: چندتا نکته مهم هست که باید بهتون بگم، به سوالات و کامنتهاتون میخوام جواب بدم، چند تا خواهش ازتون دارم و همچنین میخوام چند تا از پادکستهای دیگه رو بهتون معرفی کنم که اگه دوس داشتید اونا رو هم گوش کنید.
این هفته، در ادامه نقطهسرخط هفته پیش، یادداشت «ناظر جرم، شریک جرم است» رو پی میگیریم و به سرانجام میرسونیم، و با بررسی تاریخی نژادپرستی علیه سیاهپوستان امریکا و نژادپرستی آلمان نازی علیه یهودیان، به تأثیر ناظران خاموش در این دو برحه زمانی میپردازیم و در این بین احساسات قربانیان و ناظران رو هم بررسی میکنیم.
به نظر شما، آیا ناظر جرم رو میشه شریک جرم به حساب آورد؟ آیا ناظران در قبال اتفاقاتی که شاهدش هستن، مسئولیت دارن؟ و آیا سکوت ناظران، نشانه ترسه یا بیتفاوتی و یا حمایتشون از عامل جرم؟ اینها سؤالاتیه که در نقطهسرخط این هفته طرح میکنیم و به دنبال پاسخشون هستیم.
در ادامه نقطهسرخط هفته پیش، بخشهای دیگهای از کتاب «به خاطر بوفالوها» رو با هم میخونیم و با یه رفیق دیوونه آشنا میشیم که یه آزادی ناب داره. همچنین با آیدا آشنا میشیم و میفهمیم که چرا اسم کتاب به خاطر بوفالوهاست.
این هفته در نقطهسرخط کتابی رو ورق میزنیم به اسم «به خاطر بوفالوها» و همراه با سهیل سرگلزایی در لابهلای سطور و صفحات این کتاب، از سرزمین خواب و رویا تا کاشان و یزد با هم سفر میکنیم.
این هفته در نقطهسرخط سه تا داستان کوتاه خواهید شنید نوشته پیمان هوشمند زاده. داستانهایی که بیشتر شبیه خاطره هستن و حال و هوای منحصربه فرد و عجیبی دارن.
این هفته در نقطهسرخط با فهیم عطار همراه میشیم تا ببینیم که چطوری حواسش رو از مشکلات زندگیاش پرت میکنه، و با بیخوابی و گرسنگی و تنهایی چطوری کنار میاد. البته دوتا یادداشتی که براتون میخونم در عین بامزه بودن اگه دقت کنیم، خیلی عمیقتر از این حرفها هستن.
یک نقطهسرخط، یک نویسنده، و سه یادداشت: یک) توی یک لوپ تکراری قرار گرفتی. پنج و نیم صبح از خواب پامیشی هولهولکی مسواک میزنی و لباسات رو میپوشی میزنی بیرون دو) نخفتهام ز خیالی که میپزد دل من / خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست؟ سه) مثلا آخرش که چی؟ یأس نهفته در این جمله کوتاه چنان بارِ معنایی سنگینی دارد که تمام وجودت را خسته و ناتوان میکند
نخستین قسمت از سهگانه «افسردگی» نقطهسرخط رو با تجربه شخصی سروش روحبخش از تقابلش با افسردگی شروع کردیم. حالا در سومین و آخرین بخش از این سهگانه، تجربیات شخصی ساناز امام رو خواهید شنید از درگیریش با افسردگی، از تلاشش برای خوب شدن و از تلاش مضاعفش برای خوب موندن.
در دومین قسمت از سهگانه «افسردگی» دو تا یادداشت خواهید شنید. یادداشت اول در اینباره صحبت میکنه که «کشمکشهای درونی و بیرونیمان از روانِ نابسامان و عدمِ آموزش است» و سعی میکنه برای حل این مشکلات و رسیدن به صلح با خودمون سرنخی ارائه بده. یادداشت دوم، با ارجاع به صحنهای از یک سریال، نکات مهمی رو درباره افسردگی بهمون یاد میده.
از این هفته، در نقطهسرخط، سهگانه «افسردگی» رو شروع میکنیم و در نخسین قسمت از این سهگانه، درمورد شیمی بدن حرف میزنیم و اینکه چطور همه چیز ما بازی هورمونهامونه و چرا باید به شیمی بدن احترام بذاریم. همچنین یک تجربه شخصی خواهید شنید از تقابل با افسردگی.
حس لامسه در روابط اجتماعی و به عنوان یک ابزار ارتباطی چه کارکردی داره؟ هنگامی که لمس کردن تبدیل به تابو میشه، چه اتفاقی برای زبان لامسه ما رخ میده؟ زندگی بدون لمس چگونه خواهد بود؟ آیا تکنولوژی میتونه به کمک لمس بیاد و یک «رنسانس لمس» رقم بزنه؟ اینها از جمله سوالایی هست که در آخرین قسمت از سهگانه «نیاز به لمس» بهشون جواب میدیم.
این هفته، در ادامهی نقطهسرخط هفتهی پیش، یادداشت نیاز به لمس رو پی میگیریم و لمس رو به آزمایشگاه میبریم و تأثیرات لمس رو از لحاظ علمی بررسی میکنیم.
یک لحظه زندگی رو بدون حس لامسه تصور کنید. به نظرتون این دنیای خیالی خالی از لمس، خالی از نوازش و آغوش و بوسه، چطور جاییه؟ جای وحشتناکیه، نه؟ به نظرم همین تخیل وحشتآور کافیه تا بفهمیم چقدر به لمس نیاز داریم. در نقطهسرخط این هفته، بخش اول یادداشتی رو خواهید شنید که به اهمیت معجزه لمس میپردازه و اینکه چطور حس لامسه تبدیل به تابوی بزرگی شده
«بله، بچهها پورن میبینند، آیا کاری از دست پدر و مادرها ساخته است؟» این هفته، در ادامه نقطهسرخط هفته گذشته، این یادداشت رو پی میگیریم و چند نکته راهنمای دیگه پیشنهاد میکنیم برای صحبت با بچهها درباره مواجهه تصادفی یا حتی انتخابیشون با محتواهای هرزهنگارانه.
«بله، بچهها پورن میبینند، آیا کاری از دست پدر و مادرها ساخته است؟» در نقطهسرخط این هفته قصد داریم تابوشکنی کنیم و درمورد نحوه درست مواجهه با این مسئله صحبت کنیم و طی دو هفته، چند نکته راهنما پیشنهاد کنیم برای صحبت با بچهها درباره برخورد تصادفی یا حتی انتخابیشان با محتواهای هرزهنگارانه.
این هفته در نقطهسرخط، یک یادداشت و دو تا قصه کوتاه خواهید شنید از حمید سلیمی، که درونمایه هر سه «تنهایی» هست. یادداشت نخست از تنهایی حرف میزنه و از تفاوت تنهایی با تکافتادگی. اما در دو قصه بعدی علاوه بر درونمایه تنهایی، عشق و جنون هم موج میزنه.
هفته گذشته، قصه معصومه رو با هم شروع کردیم که «اگر به چیزی یا کسی نگاه میکرد و چشمش را میبست، آن چیز یا کس، تا زمانی که چشمهایش را باز نمیکرد، در آخرین حالتی که بود، ثابت میماند.» و گفتیم که چطور در یک روز برفی در صف سینما عاشق مرد جوانی شد. این هفته قصه معصومه رو پی میگیریم و اونو به سرانجام میرسونیم.
این هفته، در نقطهسرخط یه قصه داریم؛ قصه معصومه، که «اگر به چیزی یا کسی نگاه میکرد و چشمش را میبست، آن چیز یا کس، تا زمانی که چشمهایش را باز نمیکرد، در آخرین حالتی که بود، ثابت میماند.»
در نقطهسرخط نوروزی ۱۴۰۰ قصهای رو خواهید شنید با عنوان «عطر سنبل، عطر کاج». در این قصه، فیروزه جزایری دوما، با مرور خاطرات کودکی تا بزرگسالیاش از ایران و آمریکا، با لحنی بامزه و نوستالژیک، به مقایسه نوروز و کریسمس میپردازه.
آخرین نقطهسرخط سال ۱۳۹۹ را با یادداشتی شروع میکنیم پر از حرفهای تکراری درباره نوروز و بهار و نقطهسرخط و سال ۹۹ را با دلنوشتهای کوتاه به پایان میرسانیم که نگاهی آشنا اما متفاوت دارد به سال بیرحم و جفاکاری که گذشت.
اگر کسی دیدگاههای پیشرویی طرح کند که مستقیماً با احساسات اخلاقی ما در تعارض است، چگونه میتوان از خصومت با او اجتناب ورزید؟ این هفته، در ادامه نقطهسرخط هفته گذشته، پاسخ این پرسش را جستوجو میکنیم و در همین راستا به تفاوتهای گفتار «حقیقی» و «پیامرسان» میپردازیم، و در نهایت درخواهیم یافت که آزادی بیان حقیقی چیست.
ارسطو طرفدار بردهداری و نابرابری بود؛ آیا باید او را کنار بگذاریم؟ اگر کسی دیدگاههای پیشرویی طرح کند که مستقیماً با احساسات اخلاقی ما در تعارض است، چگونه میتوان از خصومت با او اجتناب ورزید؟ در نقطهسرخط این هفته، چنین پرسشهای اساسی و مهمی را مطرح میکنیم و در یادداشتی مناقشهبرانگیز، طی دوهفته، پاسخشان را جستوجو خواهیم کرد.
در نقطهسرخط این هفته، دو قصه عاشقانه پراحساس خواهید شنید به قلم جادویی مرتضی برزگر، که در قصه نخست، پادکست رادیو راه او را پرتاب میکند به یک خاطره عاشقانه بارانی و در قصه دوم، شعری از محمود درویش عاشقانهای از دوران دانشجویی را به یادش میآورد.
در نقطهسرخط این هفته، بخش دوم و پایانی یادداشت جالب و تأملبرانگیزی را خواهید شنید که به رساله «در ستایش بطالت» برتراند راسل میپردازد و بررسی میکند که چرا ستایش راسل از بطالت، حالا بیش از همیشه به دردمان میخورد.
در نقطهسرخط این هفته، بخش نخست یادداشتی را خواهید شنید که به رساله «در ستایش بطالت» برتراند راسل میپردازد و بررسی میکند که چرا ستایش راسل از بطالت حالا بیش از همیشه به دردمان میخورد
«قالی» قصه شنیدنی و لطیف و عجیبی است از علیرضا روشن که در نقطهسرخط این هفته خواهید شنید. قصه «بیبی» مظلومی که در دل کویر زندگی میکرد و قالی میبافت و جز قالیبافی کار دیگری نکرده بود و حالا پس از 80 سال، برای نخستین بار به شمال میرود و چشماش به جنگل و سرسبزی و مه میافتد
واقعیت این است که هرروز دیدگاه ما درباره انسان بهعنوان یک وجود یکپارچه و یکدست که دارای هویتی یکپارچه یا یک «خودِ واحد» است که همهچیز را تجربه و گزارش میکند بیشتر زیر سوال میرود، و هرروز این کلیت به اجزاء ریزتر و پیچیدهتری تقسیم میشود. یکی از این تمایزها بین انواع «خود» است، که از دید روانشناسانِ شناختی به دو بخش «خودِ تجربهگر» و «خودِ بهیادآور» تقسیم میشود. یادداشت این هفته به این موضوع میپردازد.
شما کدام نوشابه را میپسندید؟ پپسی یا کوکاکولا؟ آیا انتخابهای ما کاملاً آگاهانه و هشیارانه هستند؟ آیا مغز ما از ساختاری مدرن برخوردار است؟ و آیا میتوانیم به مغزمان و برداشتها و تصمیمهای ذهنیمان بهطور صددرصد اطمینان کنیم؟ اینها پرسشهایی است که در نقطهسرخط این هفته در جستوجوی پاسخشان هستیم و برای این کار با پارادوکس پپسی آشنا خواهیم شد.
آیا از دیدن عکسهای دوستان و آشنایانتان در شبکههای اجتماعی حس میکنید آنها خوشاند و شما از آن خوشیها جا ماندهاید؟ یا وقتی هیچ عکسی منتشر نمیکنند بدبین میشوید که حتماً کاسهای زیر نیمکاسه است؟ یا اساساً از پیوستن به شبکههای اجتماعی واهمه دارید که مبادا کسی شما را لایک نکند؟ اینها مسائلی است که در نهمین قسمت از سری جدید نقطهسرخط به آنها پرداختهایم.
این هفته، در نقطهسرخط، دو تا یادداشت خواهید شنید درباره مرگ و در ستایش زندگی. ابتدا قصه بچه باهوش؛ زیبا و خلاقی را خواهید شنید که با یک مریضی منحصربهفرد به دنیا آمده. سپس به این مسئله خواهیم پرداخت که چرا زندهها تبدیل شدهاند به موتورهای تسلیتگویی و خاطرهنویسی و چرا از زندهها کمتر میگویند و مینویسند؟
هفتمین قسمت از سری جدید نقطهسرخط را با «زخم تحقیر» شروع میکنیم؛ یادداشتی که احسان محمدی با الهام از حکایتی نوشته که اردشیر رستمی تعریف میکند. بعد از آن، در یادداشت دیگری از احسان محمدی، نگاهی میاندازیم به مرگ و زندگی
ششمین قسمت از سری جدید نقطهسرخط را با یادداشتی لطیف و شاعرانه شروع میکنیم از مرتضی برزگر، که از عشق و دلتنگی و دلشکستگی حکایت دارد. سپس در یک روز برفی، به «پیادهروی در کنار درختان توت» میرویم و روایت پویان اوحدی را از عشق و دلشکستگی میشنویم.
در نقطهسرخط پائیزی آخرین سهشنبه پائیز؛ دو تا یادداشت خواهید شنید از فرزاد یوسفزاده، که طی دو حکایت شیرین و شنیدنی در اولی از چشمهای فرضی برایمان میگوید و از سندروم پنجره بیپرده، و در دومی از گم شدناش در تاریکی و مه و البته از فواید بالقوه اشتباه کردن.
در چهارمین قسمت از سری جدید نقطهسرخط، دو یادداشت تأملبرانگیز و شاید حتی مناقشهبرانگیز خواهید شنید درباره نهاد خانواده. یک یادداشت روانشناختی-تربیتی درباره تربیت کودک و مساله آبرو و قضاوت و...، و سپس یک یادداشت تاریخی-اجتماعی-فلسفی درمورد اینکه خانواده با چه شرایطی میتواند نهادی ارزشمند باشد و در چه شرایطی نهادی زیانبخش.
در سومین قسمت از سری جدید نقطهسرخط، دو تا قصه دیگر خواهید شنید از وبلاگ پیرنگ. قصه پرستار بچهای که قصد دارد بچه شیرینزبانی را با قصه گفتن بخواباند و قصه عاشق شدن یک عمله خوشخط و دخترکی که به کتابهای آیزاک آسیموف علاقهمند است
در دومین قسمت از سری جدید نقطهسرخط، سری میزنیم به وبلاگ پیرنگ و قصه لطیف و دلنشین اسکیتسواری یادگرفتن ماری تپل از ساکتترین پسر دنیا را با همدیگه میخونیم و میشنویم.
آخرین نقطهسرخط پنجشنبهها در آخرین شماره مجله جوانان را با یادداشتی از مرتضی برزگر شروع میکنیم و بعد درباره ادامه مسیر نقطهسرخط در روزی دیگر صحبت خواهیم کرد.
سکوت چیست؟ کجاست؟ و چرا اکنون بیش از همیشه اهمیت دارد؟ آیا این روزها به این پرسشها فکر میکنید؟ آیا در زندگی «درنگ» میکنیم؟ یا همیشه در دسترس و مشغولیم؟ آیا از فرط اشتیاق به فناوریهای جدید، آزادی خود را واگذار نکردهایم؟ اینها سوالاتی است که در نقطهسرخط این هفته به دنبال پاسخشان هستیم.
تا به حال در زندگی چند بار دیوانه کسی شدهاید؟ به نظر شما تاثیرگذاری چیزهایی که به آنها میرسیم و به دست میآوریم بیشتر است یا چیزهایی که به آنها نمیرسیم یا از دست میدهیم؟ به نظر شما امیدواری به هر شکل اتفاق مثبتی است؟ یا امید بیکیفیت هم داریم؟ اینها پرسشهایی است که در نقطهسرخط این هفته، پاسخشان را در دو یادداشت شنیدنی از فرزاد یوسفزاده جستوجو خواهیم کرد.
به نظر شما وقتی در جلوی چشمانمان اشتباهی دارد اتفاق میافتد، آیا میتوانیم پای خودمان را کنار بکشیم و بگوییم به ما ربطی ندارد؟ یا مسئولیت اجتماعیمان ایجاب میکند حرفی بزنیم و اقدامی بکنیم؟ به نظر شما قهرمان کیست؟ شما به چه کسی میگویید قهرمان؟ اینها پرسشهایی است که در نقطهسرخط این هفته، پاسخشان را در دو یادداشت دیگر از پویان اوحدی جستوجو خواهیم کرد.
به نظر شما بزرگترین دروغی که دنیا و آدمها میتوانند به خوردمان بدهند چیست؟ آیا مسیر رسیدن به قلههای موفقیت بینهایت صعبالعبور و طاقتفرساست؟ اساسا راز موفقیت آدمهای خیلی موفق، مثلا میشائیل شوماخر افسانهای در چیست؟ اینها پرسشهایی است که در نقطهسرخط این هفته، پاسخشان را در دو یادداشت از پویان اوحدی جستوجو خواهیم کرد.