در این سریال رادیویی با زندگی برخی از بانوان بهائی که فداکارانه در راه خدمت به عالم انسانی تلاش کردند آشنا میشویم. هر فصل مربوط به زندگی یکی از این بانوان است. فصل اول شرح احوال خانم لوا گتسینگر یکی از مومنین اولیه آئین بهائی در آمریکا.
خانم مارتا روت که برای معرفی آئین بهائی دور کره زمین را طی کرده بود و در دوران کهولت با کمر خمیده وعصا راه میرفت واز بیماری سرطان رنج میبرد توصیه دوستان را برای ماندن در خانه نپذیرفت وسفرهای دور ودرازش را شروع کرد
خانم مارتاروت در ادامه سفرهایش به دور دنیا به جهت معرفی آئین بهائی به مردم سراسرعالم، در هندوستان مشکلاتی از طرف متعصبین برایش ایجاد شد وآنطور که دلش میخواست نتوانست به عده زیادی آئین بهائی را معرفی کند. اما اگر فرصتی ایجاد میشد از آن به نحو مطلوب استفاده میکرد. یکی از آنها ملاقات با افراد سرشناس مثل مهاراجهها بود.
خانم مارتا روت که برای معرفی آئین بهائی به مردم جهان سفرهای گوناگونی میکرد و دور کره زمین راطی کرده بود، با اینکه سفر به ایران برایش خطرناک بود پا به این سرزمین گذاشت تا با بهائیان دیدار کند
خانم مارتاروت که پس از ایمان به آئین بهائی بدون اتلاف وقت، معرفی آئین بهائی را شروع کرده بود استراحت برایش معنی نداشت و در اوج ابتلا به سرطان، دربستر بیماری خوابیدن را روا نمیدانست وهمچنان به سفرهایش به دور دنیا ادامه میداد.
خانم مارتا روت که آتش دروناش اجازه نمیداد جهت معرفی آئین بهایی لحظهای وقت را هدر دهد، هنگام سفر به برزیل در کشتی متوجه شد با اینکه کشتی لنگر انداخته ولی به علت شیوع بیماری کشنده تب زرد ، رفتن به بیرون و برگشتن به کشتی ممنوع شده. او باید تصمیم بگیرد در کشتی بماند یا وارد شهر آلوده شود.
خانم مارتاروت که پس از ایمان به آئین بهایی نمیخواست لحظهای وقت را هدر دهد تا مردم از تاسیس آئینی جدید بی اطلاع بمانند، تصمیم گرفت به سر زمینهای دور سفر کند. یکی از بزرگترین موانع سر راهش بیماری و تنهایی پدر پیرش بود. چطور میتواند این مشکل بزرگ را حل کند و وظیفه مهماش را نسبت به مردم جهان انجام دهد؟
در اثرفعالیتهای خانم مارتاروت، جمعیت بهائی شهرشان زیاد شد و طبق روش بهائی، انتخابات صورت گرفت و نه نفر به عضویت محفل روحانی در آمدند. مارتا هم انتخاب شد. چالش این گروه مشورت به روش بهائی بود که باید خالصانه و روحانی باشد.
خانم ماتاروت پس از ایمان به آئین بهائی، مقالهای در روزنامه شهرش درباره حضرت باب وآئین بابی نوشت که با استقبال خوانندگان مواجه شد و تعدادی هم بهائی شدند. وقت انتخابات بهائی نزدیک شد.
خانم مارتاروت در حالی که به مسائل دینی اهمیتی نمی داد به توصیه یکی از بهائیان به ملاقات تورن تون چیس اولین بهائی آمریکائی میرود. اوبرای مارتا معنی درستی از دین ارئه میدهد که تحولی روحانی در مارتا به وجود میآورد .
مارتا از کودکی علاقه شدیدی به نویسندگی داشت و پس از فارغ التحصیل شدن در رشته ادبیات فهمید مناسبترین شغل برای او خبرنگاری است چون دنیای وسیعتری را در مقابل خواهد داشت.
دکتر سوزان مودی بعد از درگذشت حضرت عبدالبهاء فرزند ارشد حضرت بهاءالله همچنان به مداوای بیماران بهخصوص بیماران خانم در ایران ادامه میداد . اما وقتی فشار متعصبین علیه بهائیان سراسرایران زیاد شد، آزارعلیه این بانوی فداکارهم آغازشد.
اوضاع بدی که بعد ازجنگ جهانی اول از نظر آلودگیها وبهداشت درایران به وجود آمده بود موجب بیماریهای خطرناک ومرگ و میرهای فراوان شده بود. درنتیجه دکترمودی و سایر دوستانی که از آمریکا برای خدمت به مردم ایران آمده بودند، جانشان در خطر بود که متاسفانه یکی را به دام انداخت.
خانم دکتر مودی که قبل از جنگ اول جهانی از آمریکا به ایران آمده بود و در طهران مطب داشت و در مدارسی که بهائیان برای کودکان ایران تاسیس کرده بودند مدیریت می کرد، از نرسیدن کمکهای مالی برای مدارس و نرسیدن دارو، تحت فشار بود.
خانم دکتر سوزان مودی با وجودی که به عنوان طبیب در مدارس بهائی که برای کودکان ایران فارغ از دین و مذهب و قومیت تاسیس شده بود نقش فعال داشت؛ ولی شدیدا به نیروهای تحصیلکرده خارجیها نیازمند بود
خانم دکتر سوزان مودی از طرف حضرت عبدالبهاء مامور شده بود تا از آمریکا به ایران رفته مشغول طبابت شود که تا حدی مشکل خانمهای مسلمان که نیاز شدید به پزشک داشتند ولی حاضر نبودند به پزشک مرد مراجعه کنند؛ برطرف گردد. یکی از روزنامههای ایران از او قدردانی کرد.
خانم لالی آلبی متیوس پس از پشت سر گذاشتن بیماری ذات الریه که چندین ماه طول کشیده می خواهد بدون اتلاف وقت سفرهای چندین ساله دور دنیا راآغار کند وتاحد امکان کلام حضرت بهاء الله را به گوش مردم برساند
خانم لالی آلبی متیوس برروی پله های بیمارستان زنان جذامی می خواهد برترس ونگرانی خود غلبه کند که ناگاه پرستار جوان وزیبایی را میبیند که با چهره ای گشاده به استقبالش می آید …
خانم لالی آلبی متیوس که بخاطر سخنرانی برای بهائیان هاوائی در ایام تعطیلات کریسمس در هونولولوبه سر می برد شنید که کودکان متولد شده از مادران جذامی در کمپی نگهداری میشوند وهیچگاه اسباب بازی ندیده اند تصمیمی سخت می گیرد.
خانم لالی آلبی متیوس در زمانی که حضرت عبدالبهاء عالم خاک را ترک فرمودند از راهنمائی های حضرت شوقی ربانی ولی امر بهائی برای خدماتش بهره می برد بخصوص وقتی که او می خواست یک کتابخانه بین المللی بهائی تاسیس کند
خانم لالی آلبی متیوس قبل از حرکت به سوی آمریکا که با دکتر اسلمنت نویسنده کتاب بهاءالله وعصر جدید ملاقات کرده بود برای شوهرش از این ملاقات می گوید واو مشتاق خواندن این کتاب می شود.
جنگ جهانی اول تمام می شود وخانم لالی آلبی متیوس که برای کمک به مجروحین جنگی در یک بیمارستان نظامی آمریکایی در فرانسه خدمت می کرد به وطن باز می گردد.
وقتی آمریکا وارد جنگ جهانی اول می شود وارتش آمریکا احتیاج به خدمات پشت جبهه دارد خانم لالی آلبی متیوس آمادگی خود را اعلان میکند وبه فرانسه رفته در بیمارستان نظامی مشغول خد مت می شود .
خانم لالی آلبی متیوس که تحول روحانی بزرگی در او ایجاد شده با اینکه با خطرات جنگ آشنا بود برای هم فکری با بهائیان فرانسه به پاریس میرود و در آنجا با بهائیان ایرانی آشنا میشود که تحول دیگری در روح او ایجاد میکند.
خانم لالی آلبی متیوس که در کلبه پسرعمو وخانمش دوران درمانش را می گذراند فرصت خوبی به دست آورده که سوالات فراوانش را از خانم پسر عمویش بپرسد و خود را برای یک زندگی جدید روحانی آماده کند .آیا به نتیجه دلخواه میرسد؟
خانم لالی آلبی متیوس که از دیدن صحنههای دلخراش جنگ جهانی اول افسرده شده بود به آمریکا بر میگردد و برای استراحت و کسب آرامش به منطقهای آرام میرود که در راه دچار سانحه میشود. ولی اتفاق شگفت انگیزی میافتد…
خانم لالی آلبی متیوس که تفریحات لذت کافی را به او نمی داد و سیراب از نشاطش نمیکرد. با آئین بهائی آشنا میشود و شیفتهی کلام حضرت بهاءالله میگردد اما چطور میشود که در بحران جنگ اول جهانی گرفتار افکارقدیم میگردد.
خانم لالی آلبی متیوس که اهل آمریکا بود بینهایت به مدلهای جدید لباس علاقه داشت و قبل از جنگ جهانی اول از آمریکا به پاریس میرفت تا هم از تازههای مد دیدن کند هم از مسافرت لذت ببرد.اما اینها برایش کافی نبود.
ماریا ملکه محبوب رومانیا که در طول زندگی مشترک با پادشاه رومانیا شاهد جنگهای هولناکی بود آرزوی برقراری صلح در عام را دارد و نمیخواهد شاهد جنگی دیگر در عالم باشد.
ماریا ملکه رومانیا نگران رفتارهای پسرش کارول است. برای حفظ قدرت و سلطنت خویش هیچ توجهی به مناسبات خانوادگی ندارد. نصیحتهای ملکه برگرفته از آثار حضرت بهاءالله است که به سلاطین فرموده اند.
کارول پسر ملکه ماری بعد از فوت پدر بی توجه به روابط خانوادگی خود را پادشاه رومانیا میخواند اما ترس از محبوبیت خواهرش الینا و برادرش نیکلاس دارد.
ماریا ملکه رومانیا و دخترش الینا به خاورمیانه میروند تا بتوانند اجازه بگیرند که به زیارت حضرت شوقی ربانی ولی امر بهائی و خواهر حضرت عبدالبهاء و همچنین اماکن متبرکه بهائی به فلسطین بروند.
ماریا ملکه محبوب رومانیا میبیند که مملکت پس از فوت همسرش گرفتار بحران شده. حتی پسر نوجوانش هم حاضر به قبول سلطنت نیست. او سعی میکند با تعالیم بهائی بیشتر آشنا شود و در زندگی خود از آنها بهره گیرد.
ماریا ملکه رومانی اولین تاجدار بهائی که با مطالعه کتاب بهاءالله و عصر جدید به آئین بهائی ایمان آورده بود تصمیم گرفت که در ترجمه این کتاب به زبان بالکان و انتشار آن در منطقه کمک کند.
فردیناند پادشاه رومانیا فوت میکند و ماریا همسرش را با پنج فرزند تنها میگذارد. در این زمان مملکت را بحران فرا گرفته. اعتصابات از گوشه و کنار به گوش میرسد. آیا ماریا نقشی در آرام کردن اوضاع به عهده میگیرد؟ با چه اعتقادی؟
ماریا ملکه رومانی که بزرگترین افتخارش در زندگی این بود که هر دو جدش یعنی تزار و ملکه ویکتوریا نامههایی از سوی حضرت بهاءالله دریافت کردهاند، میخواهد بداند که آن حضرت چگونه آن دو سلطان مقتدر را هدایت فرمودهاند؟
ماریا ملکه محبوب رومانیا شد او میفهمد که هر دو جدش یعنی الکساندر تزار روسیه و ملکه ویکتوریا مفتخر به دریافت نامههایی مخصوص از سوی حضرت بهاءالله شدند حال مشتاق است ببیند محتوای نامهها چه بوده؟
ماریا پس از ازدواج با فردیناند که برادر زاده پادشاه رومانیا بود به رومانیا میرود اما برای مردم سخت بود که او را به عنوان هم وطن بپزیرند. ماری در زمان جنگهای بالکان خدمات بشر دوستانه انجام میداد بالاخره فردیناند پادشاه شد و ماری ملکه. چندی بعد ماری با آئین بهائی آشنا شد.
فردیناند برادرزاده پادشاه رومانیا به آلمان میرود و دوستی مشترک فردیناند و ماریا الکساندر ویکتوریا را به هم معرفی میکند، ماری دختری زیبا و هنرمند و نویسندهای توانا بود و دودمانش از سویی به الکساندر دوم تزار روسیه و از سوی دیگر به ملکه ویکتوریا پادشاه انگلستان میرسید.
لوا پس از بازگشت از سفرموفقیت آمیزش از هندوستان مدتی در فلسطین مهمان حضرت عبدالبهاء بود اما به خاطر ورود آمریکا به جنگ جهانی اول، حضرت عبدالبهاء صلاح ندیدند لوا در فلسطین بماند. او اطاعت کرد، و برای همیشه ازدیدارایشان محروم شد.
وقتی حضرت عبدالبهاء در آمریکا تشریف داشتند لوا تحمل دوری ازحضرتشان را نداشت بنابراین نقشه ها میکشید که همیشه در حضورشان باشد.اما گاهی نقشهاش موجب شرمساریش میشد.
مظفرالدین شاه در فرانسه است. لِوا از سوی حضرت عبدالبهاء مامور میشود که مکتوب حضرتش را به دست شاه ایران برساند که دادخواستی است درباره ظلمهایی که به بهائیان ایران میشود.
بهائیان دنیا درحالی که سخت نگران امنیت حضرت عبدالبهاء بودند که دراسارت حکومت عثمانی قرارداشتند، ناگهان خبر شگفت انگیزی به آن ها رسید که در روزنامههای دنیا چاپ شده بود.
لوا گتسینگر غمگین و متعجب است از اینکه مردم شهر عکا چرا پی به مقام الهی حضرت بهاءالله نبردند. درست مثل اجدادشان که از درک حقیقت مسیح محروم ماندند! زمان زیارت لوا و شوهرش تمام شده واو با اشک چشم برمیگردد. آیا میتواند مجددا مولای خود را زیارت کند؟
اولین گروه زائرین آمریکایی و اروپایی پس از طی لحظات پراضطراب موفق به زیارت حضرت عبدالبهاء وخواهر والا مقامشان که در سرزمین فلسطین تبعید بودند می گردند.لوا گتسینگر عاشق پرشورآئین بهائی ازهر فرصتی برای ترقیات روحانی استفاده می کند.
با اینکه حضرت عبدالبهاء شرایط سخت و خطرناکی را در تبعیدگاه خود میگذرانند، اولین گروه از زائرین غربی قصد زیارت ایشان را دارند. لوا هم جزو این گروه است. آیا مشکلی برای حضرتش پیش نخواهد آمد؟
لوا پس از ملاقات با خانواده به شیکاگو باز میگردد و با مردی که ضد دین است ازدواج میکند و می خواهد به زیارت حضرت عبدالبهاء که در فلسطین اسیر و تبعید هستند برود.
مادر لوا که پاسخ سوالاتش را که یک عمر کسی به او نداده بود از لوا می گیرد و تلاش می کند همسر و فرزندانش را با دیدگاه آئین بهائی ازطریق صحبتهای لوا آشنا کند.
لوا که نزد خانواده خود بازگشته آئین بهائی را به آن ها معرفی میکند و مطالب کتاب مقدس را برایشان معنی میکند. اما همه موافق نظر او نیستند.
لوا که توسط معلم بهائی خود به عمق معانی داستانها واشارات کتاب مقدس پی برده نزد خانواده خود می رود تا آن ها را هم از سردرگمی نجات دهد.
لواکه شیفته آئین بهائی شده درکلاس درسی که یک بهائی ایرانی تشکیل داده بود شرکت میکند تاببیند آیااین آئین جوابگوی رازورمزهای کتاب مقدس میباشد؟
مادر لوا سوالاتی درباره آئین مسیحی و کتاب مقدس دارد ولی هیچ کس جواب قانع کننده ای به او نمی دهد. لوا هم طبیعتا درمسائل روحانی آئین مسیح کنجکاو شده. او که در شیکاگو درس می خواند در مجمع جهانی ادیان نام آئین بهائی به گوشش می خورد.