تکه خوانی! یعنی خواندن بخشی از یک کتاب، داستان و... از دیگران و خودم. چیزی مثل مسافر مقصدی نامعلوم شدن
شمارهی بیست و نهم | نسخههای بیدرمان اسفند 99 ▪️آدمیزاد رفتهرفته یاد میگیرد که مجبور بودن را با قانع بودن عوض کند! شیکتر است خب! بعد چیزها را جای هم بر میدارد و توی زنبیل زندگیاش میگذارد. مثلن دلمان میخواهد شاد زندگی کنیم، چون مقدورمان نمیشود، میرویم یک مشت اکانت اینستاگرام درباره شادی را فالو میکنیم! دوست داریم در هر چیز تا بیخ ممکنش موفق باشیم اما در نهایت به شناختن آدمهای موفق دنیا اکتفا میکنیم! به جای ایفای نقشِ اول در زندگی خودمان، میرویم با نقش اول خیلی از قصهها همذاتپنداری میکنیم و خودمان را جای هزار جور قهرمان تصور میکنیم. حواسمان هم نیست که مرز باریکی بین خواستن و توانستن هست که همیشه هم نمیشود حذفش کرد! تازه باید حسابی هم حواست را جمع کنی ببینی آنچه که واقعن میخواهی، خواستهی خودت است یا تصوریست که دیگران در سبدت گذاشتهاند. اصلن شما برو بزن توی دهان هر کس که برای همه یک نسخهی یکسان موفقیت پیچید. بعدش بنشین به جای آنکه تلاش کنی تا به موفقیتی که آنها رسم کردهاند برسی، موفقیتِ خودت را تعریف کن! شاید اینطوری افاقه کرد! اگر نه عمرت میشود هیزمی برای آتشِ سرخوردگی، احساس باختن و جا ماندن. عاقبت هم باید بیایی دوتایی برویم از شهین خانم و شاهرخ خان و صادق هدایت همزمان شکایت کنیم! متن و روایت : مهدی روزرخ (م.مسافر) موسیقیهای استفاده شده: Al Marconi - Song from a Secret Garden Al Marconi - Lullaby Al Marconi - Aranjuez m.mosafer@gmail.com
شمارهی بیست و هشتم | حاکمانِ محکومدی 99 هیچ کس به اندازهی نیکلای و بنده و شما نفهمید که آدمها عاشق خلاصه کردن همه چیزند! شاید بقیه هم فهمیده باشند، چه میدانم! من به اندازهی تک تک آدمهایی که در حد یک چای مشترک ازشان خاطره دارم، زندگی کردهام اما هنوز نمیدانم روی چه حسابی میتوانند ما را در حد یک کلمه خلاصه کنند و با همان یک کلمه برایمان نسخه بپیچند! خودت که دیدی آنها حتا بلدند با همان یک کلمه قاضی بشوند و حکم صادر کنند! بیغرض برایت بگویم که توی هر حاکمی، یک محکوم زندگی میکند که هنوز نوبتش نشده! حیف که نیکلای مُرد وگرنه برایت میگفت. بهتر از همه این را فهمید! متن و روایت : مهدی روزرخ (م.مسافر) موسیقیهای استفاده شده:Simone Sittel-Schlimbach - A Child Is BornJase Moran - Aegean FantaisieBrand X Music - Twisted TaleDYATHON - Sweet Darknessآیدین جودی و محمد تیام - به خود آی m.mosafer@gmail.com
شمارهی بیست و هفتم | خاموشی به هزار زبان (آذر 99) ---ما بلدیم! ما بیشتر از هر چیزی «دوام آوردن» رو بلدیم! حالا تو میخوای بهش بگو جبر یا انعطاف پذیری یا هرچی! ولی چندان شبیه به جبر نیست! انتخابه! انتخاب ندیدن، نشنیدن، نفهمیدن.... آدمیزاد جونور عجیبیه! کنار میاد... اینقدر کنار میاد که خودش میشه بخشی از همون کنار... میشه آکسسوار دنیا! تماشگری با چشمای بسته! فرقی نداره اهل کجا باشی و زبونت چی باشه. به هزار زبون خاموش میشی. کم کم دلایلت برای سکوت کردن بیشتر از گفتن میشه. سکوتی تا مرز فراموشی... ببین منو! ما شاید بهترین تماشاگرای تاریخ نبودیم اما شک نکن بیتفاوتترین و فراموشکارترینشون بودیم! خاصیت دنیاست شاید... فراموشی پس از زخم و زخم پس از فراموشی.... ---متن و روایت : مهدی روزرخ (م.مسافر)--- موسیقیهای استفاده شده:قطعاتی از پیمان یزدانیان : همراه با باد - آب و آتشJohn Koumourou - Nocturne---همراه با شعر و صدای احمد شاملو m.mosafer@gmail.com
شمارهی بیست و ششم | آسمان شما چه رنگیست؟ (آبان 99) ---احتمال حیات در کُرههای دیگر هر چقدر باشد از کرهی ما بیشتر است! مگر اینکه منظور از حیات فقط زاده شدن و مردن سلولها باشد که خب در این صورت علم حسابی لنگ میزند! لااقل از نظر من. آن لحظه حیات و ممات، دقیقن آن لحظه، هیج جای حافظهی هیچ بنیبشری سکونت ندارد! اما میان این دو، تقویمی ورق میخورد که مهم است! زیستن در قامت یک انسان با تمام مشخصات و خاطرات و آرزوهایش. این حیاتی که دانشمندان برای سر درآوردن ازش هی جایزه میگیرند چیزهای زیادی کم دارد! یا حتا ندارد! بخاطر همین ما هر روز بیشتر از ریشههایمان سر در میآوریم اما کمتر حواسمان جمعِ چگونگی گذراندنش میشود. اینجا زنده ماندن معتبرتر از زندگی کردن شده. من اما دلایل زیادی دارم که بیرون از کُرهی ما زندگی با کیفیت بهتری در جریان است! میترسم این سینهچاکان علم بلوا کنند. برای همین سکوت کردهام. اما من با آنها در ارتباطم! لااقل با یکیشان دوستم. باور نداری بیا... این هم دست خطش! ---متن و روایت : مهدی روزرخ (م.مسافر)--- موسیقیهای استفاده شده: Street Tune - Gregori Schechter روزای خوب کودکی - بمرانی عشق و مرگ در دنیای مجازی - گروه کیوسک احتمالن قهرمانی در کار نیست - بمرانی --- کاور: مهدی روزرخ ( 3D Max) m.mosafer@gmail.com
شمارهی بیست و پنجم | بیداد سکوت (مهر 99) ---پیرمرد، سند بزرگی محل به نامش خورده بود. از هیچ تنابندهای بر نمیآمد که برود جلوی بساطش و بهش بگوید: «نه»... همه ایستادیم یک گوشه نگاهش کردیم. دلش گُر گرفته بود. یکهو به افقِ دل تمام آدمهای دنیا اذان مغرب را دادند. خش خش یک بلندگوی دستی از وسط ابرها به گوش رسید... صدای نیایشی شهر را پُر کرد که دست هیچ کس به خاموش کردنش نمیرسید.... ---متن: مهدی روزرخ (م.مسافر)--- موسیقیهای استفاده شده: مثنوی افشاری - محمدرضا شجریان ربنا - محمدرضا شجریان --- به یاد استاد محمدرضا شجریان... m.mosafer@gmail.com
رویای واژههاشمارهی بیست و چهارم (مهر 99) حتا اگر هیچ صدایی به گوش ما نرسد باز هم دلیل نمیشود که از دنیایشان بیخبر باشیم! اگر سرمان زیرِ آب خستگی و کلافگی رفته باشد، اگر گوشمان پر شده باشد از سکوتی سهمگین هم مهم نیست! آنها در همان سکوت، در همان بی حضوریِ خود، اسمشان را فریاد میزنند! زندگی بالاخره یک روز دستش را از دهان صبوری برخواهد داشت و صدایی طنینانداز خواهد شد! صدایی به وسعت «انسان»! حالا تو اگر میخواهی برو و به این امید خیالی بخند! * متن: مهدی روزرخ (م.مسافر) *موسیقیهای استفاده شده: - The Mermaid - Yanni - رویایی دارم - شادمهر و ابی - همراه با بخشی از سخنرانی لِس براون (سخنران انگیزشی)+ ترجمه متن سخنران استفاده شده: میدانم که چه رویایی دارید. اهمیتی نمیدهم که چقدر ناامید کننده بوده وقتی در جهت به رویایتان تلاش کردید. اما رویایی که در ذهن خود دارید امکان پذیر است. اغلب مردم خانوادهای تشکیل میدهند. درآمدی دارند و میمیمرند. آنها از رشد کردن دست میکشند. خودسازی رو متوقف میکنند. از ادامه دادن و تلاش برای حرکت به جلو دست میکشند. افراد بسیاری هستند که علاقه به شکایت کردن دارند اما نمیخواهند هیچ کاری برای موقعیت خود انجام دهند. بیشتر مردم به رویاهایشان نمیپردازند. چرا؟ دلیل اول به خاطر ترس است. ترس از شکست. اگر آنطوری که میخواهند پیش نرود چه؟ و ترس از موفقیت عامل دیگر است. چه میشود اگر آنها انجامش بدهند ولی من نه؟ آنها ریسک پذیر نیستند! m.mosafer@gmail.com
جبرِ اختیارشمارهی بیست و سوم (شهریور 99) ما چیز زیادی از این زندگی نمیخواستیم! ما فقط میخواستیم یک جایی بتوانیم پاهایمان را دراز کنیم و یک «آخیش» واقعی بگوییم! همین! اما مرز باریکی بود میان صبر و قناعت، میان خواستن و توانستن که ما لابلای تقویم پر از حادثهها، پر از امیدهایی که هی ساخت و چال کرد، گمش کردیم. آقا صابر هم یکی مثل ما بود. او در زندگی فقط سه بار اعتراض کرد! با اولی ساکت شد، با دومی تمام شد و با سومی آرام! فردا نوبت رسیدگی به پروندهی ما دو نفر است! * متن: مهدی روزرخ (م.مسافر) *موسیقیهای استفاده شده: - The Mermaid - Yanni - The Serpents Tongue - Peter Gundry - Lilith - Peter Gundry - همراه با شعرخوانی حسین پناهی
▫️شمارهی هفدهم | سکوت بهار (فروردین 99)اینطور که نمیشود! من یا باید تقویم را باور کنم یا این زمهریر زندگی را! هی چشم تنگ میکنم، هی حواسم را جمع میکنم، دورترها را نگاه میکنم خبری از بهار نیست! یا من یک مرگم شده یا هیچ چیز سر جای خودش نیست! آقای قاضی! من وقتی که رفتم مخفی بشوم فقط یک نفر را کشته بودم و حالا که برگشتم سه تا جنازه روی دوشم سنگینی میکند... شما مطمئنی بهار است؟ ▫️▫️▫️ متن: مهدی روزرخ (م.مسافر) با صدای: احسان کاوسیان▫️▫️▫️موسیقیهای استفاده شده:- Cinema Paradiso - Chris Snelling- A Matter of the Soul - Peter Cavallo▫️▫️▫️
▫️شمارهی هجدهم | والس در اولین چهارراه (فروردین 99)▪️میگن این ویروس جوریه که کمکم ریهها پر از اب میشن. میگن وقت مُردن، آدما توی خودشون غرق میشن... من اما ترجیح میدم همینجا وسط همین خیابون توی صدای موسیقی و زمزمهی آدما غرق بشم.... راستش من تا قبل از این هیچ وقت اجازه نداشتم توی خیابونای شهرم برقصم... شاید این فرصت آخر باشه... پاشو! بدقلقی نکن! حالا دیگه فقط به یه دلیل باید از خونه بیرون بیایی... تجربه کردن والس با زندگی در اولین چهارراه شهر! ▫️▫️▫️✍
شمارهی پانزدهم | تا دوباره عید دیدنی شوداگر بنا باشد برایت سیاهه بنویسم که چه ها گذشت چشمت سیاهی خواهد رفت! خودت می دانی اما ببین اینکه مرگ پشت درِ خانه خوابیده باشد یک چیز است و اینکه زندگی دیگر اغوا کننده نباشد هزار چیز. حالا که زنده ماندیم و سال نو شد یادمان باشد که پیش از آنکه تاریخ مصرفمان به پایان برسد، زندگی را مصرف کرده باشیم! همین.سال نو مبارکمهدی روزرخ (م.مسافر)همراه با آثاری از: سایه - خاطره حکیمی - احمدرضا احمدی - Richter
شمارهی پانزدهم | شوم همچون لبخند حماقت ما زندگی کردن را فدای زنده ماندن کردیم! مرز میان صبور ماندن و مجبور شدن را برداشتیم و لای خبرهای بد به انتظار آرامش نشستیم! ما آونگی شدیم میان شوخیِ دردناک روزگار و حماقت آنهایی که تنها چیزی که برایشان جدی نبود، زندگی ما بود! مهدی روزرخ (م.مسافر) همراه با آثاری از: احمد شاملو - Giorgos Andreou - Tim Glemser
شمارهی چهاردهم | یادبودی برای بودن ما زندگی رو هر روز میکشیم که زنده بمونیم! ما اسیر درای بستهای میشیم که برای بازکردنشون، دست به خیلی کارا میزنیم، عاقبتم پشت همون درای بسته از یاد زندگی میریم.... راستش رو بخوای این زندگی خیلی از خودش رو به ما بدهکاره... مهدی روزرخ (م.مسافر) همراه با آثاری از:محمدرضا شجریان و Thomas Bergersen
شمارهی سیزدهم | جغرافیای نماندنآدم همیشه فکر میکند یک «آن جای دیگری» هست که لابد حالش آنجا بهتر میشود! خودش را بر میدارد میبرد وسط نقشهی جغرافیا با کولهباری سنگین از خاطرهها و امیدها به شوق آنکه آسمان هر کجا همین رنگ نباشد! راستش آدمیزاد موجود عجیب که نه، موجود غریبیست در این روزگار...مهدی روزرخ (م.مسافر)همراه با آثاری از:فرساد، قمیشی، محسن نامجو، مانی رهنما، شاهین نجفی، شاملو، اخوان ثالث
شمارهی دوازدهم | لمسِ یک هیچما جایی میان امید و حسرت خانهای ساختیم که از قضا نه راحت بود و نه دوست داشتنی! تا کار از کار نگذشته بگذار برایت بگویم که دلتنگی سهم آدمهایست که هنوز ماتِ بیخیالی نشدهاند! دلتنگی چیز خطرناکیست، آدم را به کمتر از حقش قانع میکند! عاقبت ما هم به یک هیچ قانع شدیم اما آرام نه...مهدی روزرخ (م.مسافر)همراه با آثاری از:Jurrivh، AShamaluev، Koumourou، زندوکیلی، یغمایی، قربانی، شاملو، احمدی
شمارهی یازدهم | دویدن بدون خط پایانآقا سید من خبر ندارم سگ دو زدن شغل حساب میشه یا نه ولی اگه بشه خودت خبر داری من هفتهای خیلی ساعت کار میکنم.... اونم با اضافه کاری. اصلن فکر کنم زندگی کردن شده حقوق تشویقی. از همونا که هیچ وقت هم به ما نمیدن. راستی آقا سید شما خبر داری چرا واسه ما با کار کردنم نمیشه ولی واسه خیلیا بدون کار کردنم شده؟مهدی روزرخ (م.مسافر)همراه با آثاری از:Jurrivh، Gasparyan، فروغی، اخوان ثالث
شمارهی دهم | مردن به شوق زندگینه! این که زندگی نشد! ما وسط یک تقویم پر از عزای عمومی و خصوصی، دنبال لبخند گشتیم، نشد که پیدایش کنیم! نشد عاقبت! فرصت بی رحمانه اندک بود و تمامش به سوگ گذشت. میخواستیم با هم از عشق بگوییم و سهممان همین شد که هر روز به هر بهانه به هم تسلیت بگوییم. ما نسل عزادار این تاریخیم.مهدی روزرخ (م.مسافر)همراه با آثاری از:دریا دادور، Levon Minassian، Armand Amar
شمارهی نهم | شبی که صبح نشد.در غیبت خورشید، ما مجبوریم که طولانیترین شبهایمان را جشن بگیریم! ما تولد و مرگمان یکیست، آن وقت تولد خورشید را بهانه میکنیم و از ترس تنهایی کنار هم مینشینیم و به سحر کلام سعدی دعا میکنیم که:هنوز با همه دردم امید درمانستکه آخری بود آخر شبان یلدا رامهدی روزرخ (م.مسافر)همراه با آثاری از:مهدی وجدانی، محسن نامجو، مرضیه
شمارهی هشتم | کاش پاییز فقط یک فصل از تقویم بود.من هی برای خودم گفتم حالم خوب است و هی در انعکاس صدایم یکی گفت: اما تو باور نکن! امسال بوی باروت و خون نگذاشت لذت بوی باران را ببرم. راستش پاییز حتا اگر خودش هم نخواهد فصل غم انگیزی میشود! اما عاقبت بستگی دارد کدام طرف قصه باشی! پاییز حدفاصل زیباترین فصل تقویم و دلگیرترینشان، منتظر حال و هوای تو میماند!مهدی روزرخ (م.مسافر)همراه با آثاری از:Cavallo، Paterlini، قمیشی، بانی، قربانی
شمارهی هفتم | خاطرت را میخواستم نه خاطرهات را... حکایت عجیبی است که مرور خاطرهها بیشتر به وجدت میآورند تا خودِ آنهایی که خاطرهساز بودهاند! همین میشود که آدمیزاد کم کم یاد میگیرد آرزوهایش را هم تنگ خاطراتش به خورد خودش بدهد! مهدی روزرخ (م.مسافر) همراه با آثاری از:Javier Navarrete، Yanni، بنان، رضا یزدانی، دلکش، ویگن
شمارهی ششم | زمین سوخته هر کجای زندگی را نگاه می کنم جنگ بود. ما جنگیدیم، با حسرت هایمان، با آرزوهایمان، با دست های خسته مان، با گلوی بسته مان، با دشمن، با دوست،... با خودمان. ما سهم مان را به هر چه جنگ که در جهان بود ادا کردیم، چرا زندگی یک بار سهمش را به ما ادا نکرد؟ متن: مهدی روزرخاجرا: احسان کاوسیان همراه با آثاری از:کیهان کلهر/ شهیار قنبری/ رضا یزدانی / محمد معتمدی و John Koumourou
شمارهی پنجم | لب مرز دوریچشم که باز کردیم بهمان گفتند دوری و دوستی. اما جهان پر از مرز، پر از جنگ و سیاستمدار جای امنی برای دوستی نیست! راستش ما مدام در حال بدرقه کردنیم! گفتند دوری و دوستی اما نگفتند بعدش با تنهایی مان چطور کنار بیاییم. ما از خودمان هم دور شدیم اما هیچ نشانی از دوستی با خودمان پیدا نمی کنیم. ما لب مرز دوری خانه ساختیم عاقبتمهدی روزرخ (م.مسافر)همراه با آثاری ازOmar Akram / طاهر قریشی / علیرضا قربانی / کاوه آفاق / داریوش / حجت اشرف زاده
شمارهی چهارم | نا تمام - ما چنان بیحواس خودمان را مصرف کردیم که دیگر قبل از منقضی شدن، منتفی شده بودیم! ما ناتمام مانده بودیم که سوت پایان بازی را زدند متن و اجرا: مهدی روزرخ (م.مسافر) موسیقیها:Back to Earth - Carry Me Home/ خاکستری - ابی/شاه صنم - سپیده وحیدی/ آینه - فرهاد
پادکست مسافر----شمارهی سوم متن: مهدی روزرخ (م.مسافر)موسیقی: پیانو - نواختههای دوستان - حسام سلیمانی
پادکست مسافر----شمارهی دوم این شهر برای هیچ چیز صبر نکرد متن: مهدی روزرخ (م.مسافر)موسیقی: خالی بی پایان - سارا نائینی
پادکست مسافر----شمارهی صفر/یک آدم رفته رفته شک میکند! به همه چیز! وقتی شک یقهی اصل و اساس بودن ها را بگیرد دیگر کار از کلمه و کارد از استخوان می گذرد! دیگر بدون حضور دیگری نشانی از خودت پیدا نخواهی کرد. اما مگر دیگری واقعی است؟