سلاااام
بوف کور اپیزود پایانی بالاخره میفهمم که نیمچه خدا شده بودم، ماورای همهی احتیاجات پست و کوچک مردم بودم، جریان ابدیت و جاودانی را در خودم خس میکردم_ ابدیت چیست؟ نوشتهی : صادق هدایت https://yek.link/Cas.tab
بوف کور اپیزود ۱۴ آیا احساسات و فکر هم بعد از ایستادن قلب از بین میروند و یا تا مدتی از باقیمانده ی خونی که در عروق کوچک هست زندگی مبهمی را دنبال میکنند؟ نوشتهی : صادق هدایت https://yek.link/Cas.tab
بوف کور اپیزود ۱۳ خواستم گزلیک را از دستش بگیرم، یرش کنده شد بزمین افتاد ، من از شدت ترس پاگذاشتم بفرار، در کوچه ها می دویدم هر کسی را میدیدم..... نوشتهی : صادق هدایت https://yek.link/Cas.tab
بوف کور اپیزود ۱۲ ولی چرا این زن به من اظهار علاقه میکرد؟ چرا خودش را شریک درد من میدانست؟ نوشتهی : صادق هدایت https://yek.link/Cas.tab
بوف کور اپیزود ۱۱ زمانی که در یک رختخواب گرم و نمناک خوابیده بودم همهی این مسائل برایم به اندازهی جوی ارزش نداشت و در این موقع نمیخواستم بدانم که حقیقتا خدایی وجود دارد یا اینکه فقط کظهر فرمانروایان روی زمین است.... نوشتهی : صادق هدایت https://yek.link/Cas.tab
بوف کور اپیزود ۱۰ پای او لغزید و در نهر افتاد. او را بیرون آوردند، بردند پشت درخت سرو رختش زا عوض بکنند من هم به دنبالش رفتم، جلوی او چادر نماز گرفته بودند ، اما من دزدکی از پشت درخت تمام تنش را دیدم. او لبخند میزد و ..... نوشتهی : صادق هدایت https://yek.link/Cas.tab
بوف کور اپیزود ۹ دوسال و چهار ماه بود ، ولی روز و ماه چیست؟ برای من معنی ندارد ، برای کسی که در گور است زمان معنی خودش را گم میکند. نوشتهی : صادق هدایت https://yek.link/Cas.tab
بوف کور اپیزود ۸ یعنی مجبور شدم او را بگیرم ؛ فقط یکبار ابن دختر خودش را به من تسلیم کرد، هیچوقت فراموش نخواهم کرد، آن هم سر بالین مادر مرده اش بود.... نوشتهی : صادق هدایت https://yek.link/Cas.tab
بوف کور اپیزود ۷ روح چشمهایش را روی کاغذ داشتم و دیگر تنش به درد من نمیخورد، این تنی که محکوم به نیستی و طعمه ی کرم ها و موش های زیر زمین بود . نوشتهی : صادق هدایت https://yek.link/Cas.tab
بوف کور اپیزود ۶ در اینجور مواقع هر کس به یک عادت قوی زندگی خود ، به یک وسواس خود پناهنده میشود... و در این مواقع است که یکنفر هنرمند حقیقی میتواند از خودش شاهکار بوجود بیاورد. نوشتهی : صادق هدایت https://yek.link/Cas.tab
بوف کور اپیزود ۵ خواستم با حرارت تن خودم او را گرم بکنم، حرارت خود را به او بدهم و سردی مرگ را از او بگیرم شاید به این وسیله بتوانم روح خودم را در کالبد او بدمم..... نوشتهی : صادق هدایت https://yek.link/Cas.tab
بوف کور اپیزود ۴ نزدیک غروب بود.. نم نم باران می آمد... من بی اراده رد چرخ کالسکه نعش کش را گرفتم و راه افتادم. همین که هوا تاریک شد جای چرخ کالسکه نعش کش را گم کردم، بی مقصد، بی فکر و بی اراده در تاریکی غلیظ متراکم آهسته راه می رفتم و نمی دانستم که به کجا خواهم رسید. نوشتهی : صادق هدایت https://yek.link/Cas.tab
بوف کور اپیزود ۳ من وقتی که آدم خواب می بیند خودش می داند که خواب است و میخواهد بیدار بشود اما نمیتواند ،مات و منگ ایستادم سر جای خودم خشک شدم. نوشتهی : صادق هدایت https://yek.link/Cas.tab
بوف کور اپیزود ۲ آیا همیشه دو نفر عاشق همین احساس را نمی کنند که سابقاً یکدیگر را دیده بودند ،که رابطه مرموزی میان آنها وجود داشته است؟ نوشتهی : صادق هدایت https://yek.link/Cas.tab
بوف کور اپیزود ۱ در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته میخورد و میتراشد..... نوشتهی : صادق هدایت https://yek.link/Cas.tab
کتاب بوف کور مشهور ترین اثر صادق هدایت و به دیدگاه بسیاری برجسته ترین اثر معاصر ایرانی..... ماجرای بوف کور دربارهی مرد جوانی است که در انزوا و تنهایی به سر میبرد. او هنرمند و روشنفکری است که از جامعه گریزان است و دغدغهی شناخت خود را دارد. بحران روحی و مصرف مخدر راوی را اسیر توهمات کرده و روایتش را غیرقابل اعتماد میکند به طوری که خواننده در تشخیص واقعیت از خیال به مشکل برمیخورد. از شما دعوت میکنم این مقدمه ی باحال رو گوش بدید و تا پایان این کتاب همراه من باشید .... https://yek.link/Cas.tab
به مناسبت آغاز سال جدید میلادی یعنی سال 2022 شما رو دعوت میکنم به شندین این اپیزود خفن و متفاوت
مثل خون در رگ های من اپیزود پایانی همه ی عمر را عاشق بودهام ، تو خود این را بهتر میدانی... اما هرگز عشقی چنین پر شور نداشته ام عشقی که تنها هنر من هنر کلا، در برابر آن بی رنگ میشود... نوشتهی : احمد شاملو https://yek.link/Cas.tab http://Www.keshvargraphy.com
مثل خون در رگ های من اپیزود ۱۲ به چشم های تو این الماس های سیاهی که تنها ثروت من در دنیاست قسم... نوشتهی : احمد شاملو https://yek.link/Cas.tab
مثل خون در رگ های من اپیزود ۱۱ و با این مضمون... به احمد بگویید فوری حرکت کند. نوشتهی : احمد شاملو https://yek.link/Cas.tab http://Www.keshvargraphy.com
مثل خون در رگ های من اپیزود ۱۰ خوشبختی و آینده موکول به جواب توست.... نوشتهی : احمد شاملو https://yek.link/Cas.tab
مثل خون در رگ های من اپیزود ۹ برخیز و بیا . یا تلگراف کن بیایم و بیارمت.... دیگر چه جوری بخواهم یا بکوشم که تو را مجاب کنم؟ نوشتهی : احمد شاملو https://yek.link/Cas.tab
مثل خون در رگ های من اپیزود ۸ دستت را به من بده ای تصویر شادمانه ی همه ی امید ها! فردا از آن ماست. چرا که نباشد؟ این شایستگی را روح ما به ما میدهد . روح ما و معرفت ما. نوشتهی : احمد شاملو https://yek.link/Cas.tab
مثل خون در رگ های من اپیزود ۷ میخواهم با تمام وجودم زندگی کنم، زندگی را بچشم، لمس کنم، در آغوش بگیرم. و طبیعی است فکر کردن به زندگی، معنی دیگرش فکر کردن به تو است. نوشتهی : احمد شاملو https://yek.link/Cas.tab
مثل خون در رگ های من اپیزود ۶ عشق تو برای من، مذهب و سرنوشت است. عشق تو ، کار و تفریح من شده. عشق تو، _ بگذار برایت بگویم _ یا از من خدایی خواهد ساخت، و یا چپن صاعقه یی نابودم خواهد کرد. نوشتهی : احمد شاملو https://yek.link/Cas.tab
مثل خون در رگ های من اپیزود ۵ زیبایی ظاهر ، اگر با آن تابندگی و درخششی که انعکاس روح است توام نباشد،نخواهد توانست قلب انسان را به خود جلب کند. نوشتهی : احمد شاملو https://yek.link/Cas.tab Www.keshvargraphy.com
مثل خون در رگ های من اپیزود ۴ چشم های تو، زیبا ترین چشم هایی است که ادم میتواند ببیند. و نگاهت همه ی آفتاب های یک کهکشان است، سپیده دم همه ی ستاره هاست. نوشتهی : احمد شاملو https://yek.link/Cas.tab
مثل خون در رگ های من اپیزود ۳ عشق بزرگترین خصلت انسان است، پس من که عشقی چنین بزرگ در دل دارم چرا بزرگ ترین کرد دنیا نباشم؟ نوشتهی : احمد شاملو https://yek.link/Cas.tab
مثل خون در رگ های من اپیزود ۲ روزگار درازی بود که شعر را گم کرده بودم. این روزها احساس میکنم که شعر، دوباره در من جوانه میزند . به بهار میمانی که چون می آید ، درخت خشکیده شکوفه میکند. نوشتهی : احمد شاملو https://yek.link/Cas.tab http://Www.keshvargraphy.com
مثل خون در رگ های من اپیزود ۱ سکوت تو شعر را در روح من می خشکاند .شعر زندگی من است .حرف های تو سرمایه های اصلی این زندگی است و مایه های اصلی این زندگی می باید باشد. نوشتهی : احمد شاملو https://yek.link/Cas.tab
مقدمه کتاب مثل خون در رگ های من شامل نامهی های آقای احمد شاملو برای آیداست... اگر میدانستم پس از آن همه رنج ها و نابه سامانی ها تو را می توانم داشته باشم، بدون شک با اراده آهنین تری تحملشان می کردم. نوشتهی : احمد شاملو https://yek.link/Cas.tab Www.keshvargraphy.com
تولستوی و مبل بنفش اپیزود پایانی تنها معنای زندگی، خدمت به بشریت است. نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۳۱ دنیا می تواند خودش را با شرایط تو وفق دهد، همینطور که با تمام موقعیت ها وفق می دهد. نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۳۰ مهربان باش، زیرا هر کسی که می بینی در نبردی سخت مشغول مبارزه است. نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۲۹ اما دوست داشتم کار بیشتری برایش انجام دهم. عشق بین مادر و فرزند کاملاً طبیعی است، اما عشق من به مردیت باید بارها و بارها از نوع ثابت می شد. نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۲۸ ما نمیتوانیم رویدادهای اطرافمان را کنترل کنیم، اما مسئول عکسالعملهای مان نسبت به آن رویداد ها هستیم. نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۲۷ همه ما هر چند وقت یک بار نیاز به گریز داریم. گریز از فشارهای کوچک و بزرگ، دلشکستگی ها و ناامیدی های زندگی روزمره.... نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۲۶ هیچ ناوی مثل یک کتاب مارا به سرزمین های دور نمیبرد. نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۲۵ آنجا دیگر از این بزرگ تر نمی شد در حالی که میتوانست بزرگتر باشد. این درخت زمینه رشد داشت و من نجاتش دادم. نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۲۴ با به خاطر اوردن آن ماری در برابر بدترین چیزی که مرگ در چنته داشت، برگ برنده داشتم. نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۲۳ من به خدا اعتقاد ندارم، اما جایش خالی است. نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۲۲ همه ما تلاش میکنیم در این دنیا خوشحال باشیم، من از این خوشحالم که دیگر فکر نمیکنم آن مردان برای کشتنم بیایند و تو از این خوشحالی که می توانی برای خودت تصمیم بگیری. نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۲۱ کتاب ها به تجربه ها فرصت بیان شدن و به درس ها فرصت یاد گرفته شدن میدهند. نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۲۰ برای من مهم است جفرسون... تو برای من مهم هستی. نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۱۹ شاید عشق همین باشد، رام کردن هوس و تبدیل آن به چیزی استوار و دائمی. نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۱۸ حالا دیگر قرار نبود بعدی در کار باشد، لازم بود هر چیز همانطور که بود تجربه شود. این برای روح واقع بین من یک آزمایش بود. نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۱۷ آیا تا به حال قلبت به خاطر تمام شدن کتابی به درد آمده است؟ آیا شده تا مدت ها بعد از تمام کردن کتابی نویسنده اش همچنان در گوشت نجوا کند؟ نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۱۶ زمانی که با ذهن و روحتان صاحب یک کتاب هستید ثروتمندید. اما وقتی آن را به شخص دیگری بدهید سه برابر ثروتمندید. نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۱۵ هر کس خودش باید کنترل زندگی اش را در دست بگیرد یا مانند شاخه ای شکسته خود را در جریان آب بسپارد. نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۱۴ اگر دغدغه ی داستان درک کردن نیست، پس چیست؟ آیا هدف آن صرفاً وقت گذرانی است. نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab
تولستوی و مبل بنفش اپیزود ۱۳ برای مدیتیشن هیچ جایی روی زمین بهتر از وسط اقیانوس نیست. نوشتهی : نینا سنکویچ برگردان: لیلا کرد https://yek.link/Cas.tab