سرویس مقالات صوتی و پادکست نشر صوتی آوانامه رادیو ریرا در دو زمینه تفکیک شده تولید مقالات صوتی و پادکستهای ویژه فعالیت میکند. مقالات صوتی رادیو ریرا، نسخه صوتی یادداشتها و مقالاتی هستند که در نشریات معتبر ایران و جهان منتشر شدهاند و پادکستهای ویژه رادیو ریرا، محتوای صوتی تحقیقی و تالیفی، به همراه گفتگو با متخصصان موضوعات مورد نظر هستند.
شریل استرید، نویسندۀ آمریکایی، ۲۲ ساله بود که مادرش به سرطان مبتلا شد. شریل وقتی دکترها نتیجۀ آزمایشها را اعلام کردند، پیش مادرش بود، و وقتی چشمهای آبی مادرش در اتاق بیمارستان ثابت ماندند هم آنجا بود. شریل فکر میکرد مرگ مادرش پایانی بر این غصه خواهد بود، اما اشتباه میکرد. در ماههای بعد از مرگ مادر او به دنیایی قدم گذاشت که شاید مهیبتر از روزهای بیماری مادر بود: اعتیاد به هروئین.
در انگلستان خلیجی هست که نوجوانها علاقه دارند از روی دیوارۀ بیستمتریاش شیرجه بزنند. متأسفانه هر سال تعدادی از این نوجوانها به دلیل برخورد با صخرههای کف آب میمیرند یا بهشدت مجروح میشوند. همچنین گهگاه میشنویم نوجوانها خودزنی میکنند یا سراغ مواد و روابط عجیبغریب میروند. بعضیها میگویند این کارها ناشی از جو دوستانِ همسنوسال است و برخی دیگر اینها را فرصتهایی برای تخلیۀ هیجانات میدانند. اینجور حرفها کمی خیال پدر و مادرها را راحت میکند، اما اینطور که پیداست همۀ ماجرا جو و تخلیۀ هیجان نیست و پای نظام آموزشی مدارس و خودِ جامعه در میان است.
در نوجوانی، چند ساعت بعد از دوست شدن با کسی، فکر میکنیم «تا روز قیامت» دوستش خواهیم داشت و چند لحظه بعد از نفرت از کسی، گمان میکنیم «تا روز قیامت» از او متنفر خواهیم بود. اما این دوره که گذشت سرد و تلخ میشویم و همهچیز برایمان گذرا و موقت و نسبی جلوه میکند. یا شاید قلبمان میمیرد. چگونه باید با حسرت دورۀ از دست رفتۀ نوجوانی کنار آمد؟ چه کنیم که قلبمان نمیرد؟ حالا که احساس ابدیت، خواهناخواه، میگذرد چطور به شکلی درست و خلاقانه برای پایانش سوگواری کنیم؟
مطابق دیدگاه ریگان و تاچر چیزی بهعنوان جامعه وجود ندارد. تنها خانوادهها هستند که از یکدیگر مراقبت میکنند، و افراد که وارد بازارها میشوند. جیل لپور، استاد تاریخ هاروارد، میگوید: بهرغم همۀ تلاشهای تاچر و ریگان، هنوز چیزی به نام جامعه وجود دارد، همانطور که پیشتر نیز وجود داشته است. مسئله این نیست که آیا جامعهای وجود دارد یا خیر، بلکه باید دید در جهان پساکرونا چه شکلی به خود میگیرد.
مردمشناسی بریتانیایی برای انجام پروژهای پژوهشی به شمالگان، در کانادا، نقلمکان میکند. او زبان بومیان آنجا را میآموزد و پای حرفهایشان مینشیند. در گفتوگوهایشان متوجه میشود که بومیان نگران خودکشیهای مشکوک نوجوانانِ آن مناطق هستند. او درمییابد از دهۀ ۱۹۸۰ به اینسو نرخ خودکشی پسران در مناطق شمالی چند برابر شده و در طول دو دهۀ پس از آن، مدام بر تعدادشان افزوده شده است. این مردمشناس، طی ۱۰ سال اقامت در میان اقوام شمالگان، پی به حقیقتی هولناک دربارۀ این خودکشیها میبرد که نه تنها برای دولت کانادا که برای همۀ ما زنگ خطری جدی است.
نوجوانها همیشه کارهای عجیبوغریب میکنند؛ خودشان را از بلندی در آبهای کمعمق میاندازند، رانندگی پرخطر میکنند و وارد دعواها و روابط عاطفی نامتعارف میشوند. بعضی از بزرگترها این حرکات را ناشی از نیروی جوانی میدانند و بعضی دیگر خامی و بیتجربگی نوجوانان را دلیل رفتارهای نسنجیدهشان عنوان میکنند. اما تحقیقات عصبشناختی جدید، با ارجاع به مراحل تکاملی بشر، پرده از حقایقی برداشتهاند که شاید پای فیزیولوژی مغز نوجوانان را به میان بیاورد.
کلانتاریخ سی سال پیش بهیکباره پا به عرصه گذاشت، آن هم با این نوید که با روایت گذشتۀ انسان در مقیاس کیهانی، به رشتۀ کسالتبار و بیشازحد تخصصیِ تاریخ جان تازهای ببخشد. کلانتاریخ قصد داشت داستانی از حیات ارائه دهد که با آمیزهای از کیهانشناسی، زمینشناسی، زیستشناسی تکاملی، باستانشناسی و انسانشناسی بتوان آن را فهمید. این روایتها که امروزه در قالب کتابهایی مثل انسان خردمند هراری پرفروش شدهاند، جذاباند اما مشکلات بنیادینی نیز دارند.
رالف والدو امرسون نوشته است «قدرت در شادمانی است». ما معمولاً شادمانی را نقطۀ مقابل قدرت و تلاشی غیرواقعی برای نشاطبخشیدن به اوضاع میدانیم. ولی امرسون میدانست شادمانی ذخیرهای برای خویشتن ماست، ابزاری برای شکلدادن به زندگی که میتواند جایگاه ما را در دنیای اجتماعی تغییر دهد و ما را به اجتماع وصل کند. در این روزها که موجی از اخبار بد جهان را احاطه کرده است، شادمانی شایستۀ توجه است.
اگر در فضای عمومی به ما حمله کنند، تکلیف دوستانمان چیست؟ اگنس کالارد میگوید شاید بهترین راه این است که هیچ چیز نگویند. او مینویسد: «یک دهه قبل که فیلسوفی عمومی نبودم و فقط برای گروه اندکی از دانشگاهیان مینوشتم، هرگز به ذهنم نمیرسید چنین سؤالی از خود بپرسم. اما اوضاع حالا تغییر کرده است. این روزها، هر کس که چهرهای عمومی دارد باید این احتمال را هم مدنظر داشته باشد که حیثیتش بر باد برود.»
فساد در هر جامعهای شکل و شمایل خاص آن جامعه را به خود میگیرد. در زندگی روزمره، در مناسبت اداری و سیاسی، در شبکههای پنهان و نیمهپنهان دوستیها و ارتباطها خودش را جا میکند و فراگیر و پایدار میشود. بنابراین وقتی از فساد حرف میزنیم، بیش از خطاها یا جاهطلبیهای نامشروع فردی، با شبکهای از روابط پایدار اجتماعی روبهروئیم. سودهیر چلا راجان در این مطلب انواع فساد را معرفی و اثرشان بر جوامع را بررسی میکند.
فرانتس کافکا چند ماه پیش از مرگش یکی از درخشانترین داستانهایش را نوشت. در داستان نقب موجودی تنها، شبیه موش کور، برای محافظت از خود، عمرش را صرفِ ساختن خانهای زیرزمینی و تودرتو کرده است. او در آغاز داستان میگوید «من نقب را تمام کردهام و ظاهراً موفق شدهام». ولی اطمینان او فوراً رو به تزلزل میگذارد: از کجا بداند استحکاماتش او را محافظت میکند؟ به نظر میرسد که داستان نقب شرح و تفسیری بازاندیشانه دربارۀ زندگی خودِ کافکا باشد. با این تفاوت که آنچه او از آن میترسید، بیماری بود.
پدرِ هلن فارغالتحصیل هاروارد و مدرسۀ اقتصاد لندن و استاد دانشگاه بود ولی به دلیل اعتیاد به الکل شغلش را از دست میدهد و خانهنشین میشود و کمکم فرمان زندگیاش را از دست میدهد. پدر سعی میکند با آشپزی برای همسر و بچهها اوقاتش را بگذراند. ولی تدریجاً آشپزی برایش اهمیتی حیاتی پیدا میکند و وسیلۀ ارتباطِ او با خانوادهاش میشود. هلن به یاد میآورد که سوپ و خورش و کباب و سوسیسماکارونی دیگر فقط غذا نبودند بلکه کلماتی بودند که پدرشان با آنها حرف میزد: دوستت دارم، من را ببخش، حالم خوش نیست.
دیدگاه جوامع نسبت به گذشتهی خود در بسیاری از موارد گزینشی و همراه با پیشداوری است و در مورد تعامل خود با دیگر جوامع همراه با اغراق است. خاطرات جمعی، همانطور که از تعریف آن برداشت میشود، بازنماییهایی از گذشتهی مشترک اعضای یک جامعهی مشترک با یکدیگر است. حافظهی جمعی تفاوتی آشکار با تاریخ دارد. تاریخنگار تلاش میکند با استفاده از استانداردهای دقیق و علمی و با استفاده از مدارک، گزارشی عینی از گذشته ارائه بدهد، در حالی که خاطرات جمعی بیشتر بر اساس دغدغهها و نگرانیهای معاصر شکل میگیرند.
پارسال یکی از بدترین سالهای تاریخ برای مجسمهها بود. در سراسر دنیا، معترضان مجسمۀ رهبران سیاسی و تاریخی را پایین کشیدند، از مجسمههای بردهداران در آمریکا گرفته تا مجسمههای استعمارگران و دیکتاتورها و جنگسالاران در اروپا و آسیا و دیگر جاها. پایینکشیدن و نابودی مجسمهها اقدام نمادینی است که تاریخی طولانی دارد. سرنگونی مجسمۀ صدام حسین بعد از حملۀ آمریکا به عراق، در میدان فردوس بغداد، یکی از پرسروصداترین و البته فریبکارانهترین برگهای این تاریخ است.
مینل متانی فرزند خانوادهای مهاجر در کاناداست. مادرش ایرانی و پدرش از هندوهای آفریقای جنوبی است. او بهرغم رنگ پوست و زبانِ لهجهدارش موفق میشود در کانادا تحصیل کند و مجری برنامهای رادیویی شود. ولی موفقیت او در رادیو با ابتلای مادرش به سرطانِ زبان مصادف میشود. به تدریج، گفتوگوهای او با مهمانانِ برنامهها و بیصدایی مادرش در تختِ بیمارستان او را درگیر مسائلی میکند که قبلاً به آنها فکر نکرده: هویت فردی، فشارهای پنهان بر رنگینپوستها و حرفهای نگفته و آهنگ صدای مادرش.
کمتر کتابی در تاریخ فرهنگ بشری، به اندازۀ کلیله و دمنه در سرتاسر جهان پخش شده است. فرانکلین اجرتون میگوید فقط کتاب مقدس در این زمینه از کلیله و دمنه پیشی میگیرد. ترجمۀ جدیدی از این کتاب به انگلیسی بهانهای است برای سیر و سیاحتی دوباره در داستانهای تودرتوی این کتاب. داستانهایی که در آنها ماجراهایی که میان حیوانات مختلف رخ میدهد، میدانی برای بروز فضایل، مصالح، اخلاق و قدرت ایجاد میکند و گاهی چنان عملگرایانه میشود که پهلو به پهلوی ماکیاولی میزند.
نوجوانی مفهومی است ساختۀ قرن بیستم. پیش از این قرن، برای مردم ناشناخته بود و گویا برای زندگی امروز نیز فایدۀ چندانی ندارد. نوجوانی، در نگاه مصلحان و نظریهپردازانی که آن را صورتبندی کردند، همچون دورهای میانی بین کودکی و بزرگسالی بود که طی آن، نوجوانْ تحت نظارت نهادهایی مثل دبیرستان، پا به بزرگسالی میگذاشت، اما در دنیای اینترنت، نظارت مدرسه بیمعنا شده است و اقتصاد جهانی جایی برای فارغالتحصیلان دبیرستان ندارد.
ابطالگری پوپری، با همۀ سادگی دلپذیرش، بهسرعت از سوی فیلسوفان در هم کوبیده شد، و آنها نشان دادند که راهی قابل قبول برای درک علم نیست. آنان اشاره کردند که در هرگونه ساختار آزمایشیِ واقعی ناممکن است که عنصر فرضی واحدی را برای رد کردن جدا بکنیم. ولی طی دههها، پوپرگرایی بههرحال در میان خودِ دانشمندان رایج باقی ماند، بهرغم عوارض جانبیِ بالقوه زیانبخشی که داشت. چرا باید اینطور میشد؟
تحقیقی تازه نشان میدهد والدین، در سال اول تولد فرزندشان، با 1750 تصمیم دشوار روبهرو هستند، از جمله اینکه نام کودک را چه بگذارند، از شیر مادر تغذیه کند یا نه، با چه روشی او را بخوابانند، کودک را پیش کدام پزشک ببرند و اینکه عکسهای او را در شبکههای اجتماعی بگذارند یا خیر. و این تازه سال اول است. والدین چطور باید در این موارد و هزاران مورد دیگر، که بهمرور پیش میآید، تصمیم بگیرند؟
در قرون هفدهم و هجدهم، گروهی از فیلسوفان درگیر مجادلاتی دربارۀ مسئلۀ تاریخی شر شدند: این پرسش که چطور یک خدای خوب اجازه داده بدی و رنج در جهان وجود داشته باشد. فیلسوفانی مثل پیر بل، نیکولا مالبرانش و لایبنیتس، و بعدها، اندیشمندانی چون ولتر، دیوید هیوم و ایمانوئل کانت بهشدت با هم اختلافنظر پیدا کردند. این بحث فلسفی طولانی مبدأ شکلگیری دو اصطلاح «خوشبینی» و «بدبینی» است.
چه میشود که زنی با سه بچۀ کوچک، تصمیم میگیرد از شوهری که دوستش دارد جدا شود؟ هر زندگی داستانی بیرونی دارد که دیگران میتوانند ببینند. خانوادهای معمولی بدون مشکلاتی لاینحل. اما درون آدمها چه؟ اگر آنجا چیزها سر جای خودشان نباشند چه میشود؟ آنر جونز، در این جستار از این درون حرف میزند. از وضعیتی نادیدنی که به نقطهای میرسد که تصمیم میگیرد همه چیز را خراب کند و دوباره بساز.
رواقیگری در سالهای اخیر بهطرز چشمگیری احیا شده و به فلسفۀ زندگی محبوبی تبدیل شده است. شاید حتی بتوان آن را واکنشِ غربیها به بودیسم به شمار آورد که از قضا شباهتهای زیادی هم به آن دارد. بااینحال رواقیگری موضوعِ انتقادات مختلفی نیز بوده است که بعضی موجه هستند و بعضی چندان موجه نیستند. مهمتر از همه منتقدان مدرن رواقیگری ادعا میکنند که این فلسفه گوشهگیرانه است و از مایۀ کافی برای مشارکت سیاسی معنادار برخوردار نیست. اما آیا واقعاً اینچنین است؟
آیا در روزگاری که دانشآموزان و دانشجویان بیشتر وقتشان را صرف شبکههای اجتماعی و دیدن میمها و گیفها و ویدئوها میکنند، درسدادن و دانشگاه رفتن هنوز معنایی دارد؟ استادان علوم انسانی به کتابخواندن عادت دارند و از دانشجویانشان هم همین را میخواهند. اما شواهد فراوانی نشان میدهد کتاب دارد در زندگی نسل جدید به چیزی بیگانه و پوچ تبدیل میشود. در چنین شرایطی استاد باید چکار کند؟ رابرت زارتسکی، استاد ادبیات اگزیستانسیالیستی، در این باره نوشته است.
در زمانهای که جایگاه فرهنگی رمان متزلزل شده و همزمان صورتهای دیگرِ سرگرمی، مهیبتر از همیشه، قد علم کردهاند، جایزۀ بوکر نقش مهمی در حیات ادبی پیدا کرده است. بوکر نیرویی انرژیبخش و مهم در صنعت نشر شده است که انبوه خوانندگان را با کتابهایی آشنا میکند که بهخودیِخود بعید است بتوانند در بازار خودی نشان دهند. گبی وود، مدیر جایزۀ بوکر، میگوید این روزها بردنِ این جایزه به نوعی «تاجگذاری» تبدیل شده است که زندگی برنده را کاملاً دگرگون میکند.
فروید عزاداری را فرایندی میداند که منجر به انفکاک سوگواران از کسی میشود که از دنیا رفته است. از نظر او، سوگ نوعی خاتمه است. اما پائولین باس، جامعهشناسی که چهل سال است دربارۀ سوگ کار میکند، معتقد است این مفهومپردازی از سوگ گمراهکننده است، چون در موارد بسیاری سوگ هیچگاه به خاتمه نمیرسد و سالهای سال باقی میماند. کتاب جدید او، افسانۀ خاتمه، تلاشی برای توضیحدادن این نظریه در شرایط امروزی جهان است.
گاهی والدین برای پرورش عزت نفس فرزندشان سعی میکنند روی همۀ شکستهایش سرپوش بگذارند و کوچکترین موفقیتهایش را مانند یک پیروزی بزرگ جشن بگیرند. این نوع برخورد با موفقیتها و شکستها میتواند نتیجهای خلاف انتظار به بار آورد: بچههایی که به جای عزت نفس احساس بیعرضگی میکنند. در مقابل یک بچه با عزت نفس طبیعی بچهای است که بهتجربه یاد گرفته میتواند از پس موانع و ناامیدیهای زندگی بربیاید، مجال و فرصت این را داشته که شکست بخورد و فهمیده که شکستخوردن باعث نمیشود دوستش نداشته باشند.
چند ماه پیش، موضوع صحبت همه این بود که آیا بین روسیه و اوکراین جنگی درمیگیرد؟ آیا ولادیمیر پوتین بلوف میزند یا جدی است؟ شب بیستوچهارم فوریه، این پرسشها پاسخی روشن یافت؛ روسیه اوکراین را بمباران کرد و نیروهای زرهیاش از مرز اوکراین گذشتند. سپس موضوع بحث تغییر کرد: چرا روسیه با اکراین وارد جنگ شد و آیا این جنگ ناگزیر بود؟ کیث گِسِن، روزنامهنگار سرشناس آمریکایی، میگوید برای پاسخ به این سوال باید بحث را از چند هفته و چند ماه اخیر و حتی از دوران ولادیمیر پوتین هم عقبتر ببریم.
شرکتهای چندملیتی همیشه متهم بودهاند که برای افزایش سود شخصیشان در حال بلعیدن کرۀ زمین و نابود کردن آیندۀ انسانها بودهاند. اما چند سالی است که اوضاع حداقل در ظاهر تغییر کرده است. شرکتهای نفتی را میبینید که از انرژیهای سبز حمایت میکنند یا ابر ثروتمندانی را پیدا میکنید که دم از عدالت و نابرابری میزنند. معنی این حرفها چیست و آیا چنین ژستهایی واقعاً به نفع مبارزات ترقیخواهانۀ فعالان سیاسی برای گسترش عدالت و انصاف است؟
«رفتار اخلاقی» چگونه بروز یافته و چگونه تحول مییابد؟ سازههای ذهنی ما، اعم از طرحوارههای ذهنی از عمل اخلاقی و فرد اخلاقی بودن، در کنار تحول درک اخلاقی در ما، میتوانند با احساس هویت ما پیوند بخورد و به آنچه که هویت اخلاقی مینامیم منتج شود. اما این که اخلاقمداری ریشه در نوعی پیوند هویتی با فرد اخلاقی بودن دارد، که به معنی وجود نوعی اهمیت و تعهد به اخلاقیات است یا اینکه ما اخلاقی عمل میکنیم فقط به این دلیل که نوعی قضاوت اخلاقی صرف ما را به چنان اقدامی رهنمون کرده است، موضوع پژوهش های متعددی بوده است. پاسخ به میانجیگری هویت اخلاقی در بروز رفتار اخلاقی هدف اصلی این مقالهی صوتی است که خواهید شنید.
پیتر تیل از اسرارآمیزترین چهرههای سیلیکونولی است. هر چه زاکربرگ و ایلان ماسک، مهندسانی ابرثروتمند هستند که در دیگر موضوعات سادهلوح به نظر میآیند، پیتر تیل در سخنرانیهایش به کارل اشمیت، لئو اشتراوس و رنه ژیرار ارجاع میدهد و با استفاده از عهد عتیق دربارۀ آیندۀ جهان فلسفهپردازی میکند. مکس چفین، نویسندۀ کتاب جدیدی دربارۀ تیل میگوید: او مسئول ایجاد ایدئولوژیای است معرف سیلیکونولی شده است: اینکه پیشرفت تکنولوژیک باید بیوقفه پیگیری شود؛ بدون درنظرگرفتن هزینهها و خطرات بالقوۀ آن برای جامعه.
داستان دلبستگیهای انسان از لحظاتی پس از تولد آغاز میشود و تا لحظۀ مرگ نیز ادامه مییابد. ما انسانیت و هویت خودمان را بر اساس دلبستگیهایمان تعریف میکنیم. زندگیمان را در راه کسانی که دوستشان داریم سپری میکنیم و بیشترین رنجها را وقتی تجربه میکنیم که این دلبستگیها آسیب میبیند. اما چرا؟ آیا میتوان دلیل زیستشناختیای برای آنها پیدا کرد؟ دلبستگیها چه نقشی در تاریخ تکامل انسانی ایفا کردهاند و برای حیات گونۀ ما چه اهمیتی داشتهاند؟
درست است که هندوستان پیش از آنکه به سلطۀ بریتانیا درآید مسیر عقبماندگی از دیگر نقاط جهان را در پیش گرفته بود، اما بسیاری از استدلالهایی که در دفاع از دوران راجِ بریتانیا ارائه میشود نیز بر پایۀ سوءبرداشتهایی جدی از گذشتۀ هند، امپریالیسم و خودِ تاریخ است.
معمولاً اینجور نیست که، همینطور که سر جایتان نشستهاید و با جدیت روی کارتان تمرکز کردهاید، توجهتان ناگهان، برخلاف ارادۀ شما، به سویی کشیده شود. درحقیقت، این شمایید که مشتاقانه منتظرید، با کوچکترین بهانهای، دست از کاری که انجام میدهید بکشید تا از حس نامطلوبِ انجامدادنش فرار کنید، آن هم نه با بیمیلی، که با حس فراغت. پس دقیقاً چرا موقع تمرکز بر امور مهم اینقدر معذب میشویم که ترجیح میدهیم به حواسپرتی پناه ببریم؟
عاشقان کتاب و مطالعه، از گذشتههای دور، از چشم مردم معمولی آدمهای عجیب و غریبی جلوه میکردند. چطور ممکن بود کسی درخشش روز و لذت تعامل با آدمهای زنده را کنار بگذارد و عمر خود را صرفِ جستوجو در کاغذهایی کند که نویسندگانش قرنهاست مردهاند؟ از قضا جویندگان حکمت هم بر تفاوت خودشان با بقیه آگاه بودند و بر آن تأکید میکردند. کتابِ جدیدی به نام دستهای جوهرآلود به دنیای شگفتانگیز کتابدوستان در اوایل دوران مدرن پرداخته است.
امروزه میزان موفقیت یک پژوهشگر، تا حد زیادی، وابسته به سابقۀ انتشار اوست: نامش را پای چند مقاله گذاشته، آثارش را در کدام نشریات منتشر کرده، سایر مقالهها چند بار به مقالههایش ارجاع دادهاند؟ این امر نظامی آفریده که طرفدار سرعت انتشار، حجم زیاد تولید و جنجالطلبی است. عجله برای انتشار و فشاری که برای جلبتوجه وجود دارد پژوهشگران را بهسوی راههای میانبر و دوز و کلک سوق میدهد. استورات ریچی، روانشناس و گزارشگر علم، در کتاب جدیدش، دروغهای علمی، مشکلات سازوکارهای رایج برای انتشار مقالات علمی و دانشگاهی را بررسی میکند.
آلبرت هِرشمن در سال ۱۹۵۲، برای ماموریتی از طرف بانک جهانی به کلمبیا رفت تا در اجرای سیاستهای توسعه، به این کشور کمک کند. کتاب راهبرد توسعۀ اقتصادی، شرح این تجربه بود. این کتاب فوراً به یکی از مهمترین آثار در حوزۀ اقتصاد توسعه تبدیل شد و هرشمن را بهعنوان پیشگام این رشته به شهرت رساند. میکله آلاچویچ، استاد تاریخ اقتصاد، که بهتازگی کتاب زندگینامۀ فکری آلبرت اُ. هرشمن را منتشر کرده است، از نقش بیبدیل هرشمن در پیشرفت اقتصاد توسعه میگوید و این که اندیشههای او چه فایدهای برای امروزمان دارد.
استیون پینکر روانشناسی است که بهخاطر کتابهای پرفروش خوشبینانه دربارۀ وضعیت جهان و پیشرفت انسان به شهرت رسیده است. پینکر میگوید اوضاع از همیشه بهتر است. خشونت در طول تاریخ بشر کاهش یافته و وضع بشر بهلحاظ سلامتی، ثروت و آزادی بهنحو چشمگیری بهبود پیدا کرده است. منتقدان پینکر میگویند چنین موضعی او را به برجستهترین مدافع وضع موجود در جهان بدل کرده و تجویزش برای جهانیان میتواند خیرهسرانه به نظر برسد: دقیقاً به همان روالی که تابهحال بدان مشغول بودیم ادامه دهیم، فقط کمی بهترش کنیم. پینکر چطور به یکی از جنجالیترین اندیشمندان جهان بدل شد؟
آنتوان چخوف در جایی میگوید تحقیر شدن بدترین بلایی است که زندگی میتواند بر سر انسان بیاورد. هیچچیز، هیچچیز، هیچچیزِ دیگر در دنیا به اندازۀ تحقیرشدنِ آشکار نمیتواند روح انسان را ویران کند. هر درد و رنج دیگری را میشود تحمل کرد یا از سر گذراند، ولی تحقیر شدن را نمیشود. خاطرۀ تحقیر شدن همیشه در ذهن، قلب، رگها و شریانها باقی میماند. ویویان گورنیک نویسندۀ تحسینشدۀ آمریکایی در این یادداشت با گشتوگذاری بین ادبیات و تجربیات شخصیاش دربارۀ تحقیر میگوید.
پژوهشهای جدید در حوزۀ نابرابری سلامت نشان میدهند که پزشکان و کارکنان بخش درمان با بعضی از افراد و گروههای اجتماعی مثل زنان، رنگینپوستها، افراد تراجنسیتی و چاقها رفتار متفاوتی در پیش میگیرند و همین باعث میشود که آنها نتوانند خدمات بهداشتی و پزشکی لازم را دریافت کنند و در نتیجه سالانه هزاران نفر از آنها جان خود را از دست میدهند. جسیکا نور دل در کتاب جدیدش از سوگیریهای تبعیضآمیز ناآگاهانه و ساختاری در حوزۀ پزشکی میگوید.
جرج مکاری، مدیر موسسۀ تاریخ روان شناسی، در کتاب جدیدش، در باب ترس و بیگانگان، میگوید: «تاریخچۀ پیدایش اندیشهها سرشار است از مسابقات ناتمامی که در آن یک مفهوم به انتهای خط مسابقه نمیرسد، بلکه پس از شیوعی کوتاه و ناگهانی موضوعیت و گویا بودنش را از دست میدهد و از بین میرود. بااینحال، ممکن است آن مفهوم، با تغییر فضای تاریخی، اهداف جدیدی بیابد و بهعنوان قطعۀ گمشدۀ پازلی که بهتازگی سرهم شده است، از نو، ظاهر شود». درباب ترس و بیگانگان جستوجویی است دربارۀ معنا و خاستگاه «بیگانه هراسی» و اینکه این کاوش چطور در فهم دنیای پرآشوب امروز به کمکمان میآید.
وقتی در دنیای ادبیات نویسندهای بزرگ ظهور میکند، اتفاقِ اجتنابناپذیر دیگری هم میافتد که معمولاً اهالی ادبیات را سرخورده میکند: صدها نویسندۀ جوان میکوشند تا از سبکِ غول ادبی جدید تقلید کنند و حاصل کارشان ناموفق و کلیشهای از آب درمیآید. اما در اتمسفرِ ادبی تازهای که به راه افتاده، کسی تمایلی ندارد که آثار آن نویسندۀ اصلی و مقلدانش را نقد کند، چراکه ممکن است برچسبِ واپسگرایی بخورد و متهم شود. ماریا آلبانو معتقد است ویرجینیا وولف چنین موقعیتی پیدا کرده است.
جان گری، استاد بازنشستۀ علوم سیاسی و یکی از پرآوازهترین منتقدان کتاب در زمینۀ فلسفۀ سیاسی، میگوید: زوال تدریجی لیبرالیسم غربی بدین معنا نیست که حالا در دنیایی پساغربی زندگی میکنیم. بلکه چشمگیرترین ویژگی سیاست جهان معاصر ادامۀ سلطۀ تفکرات مدرن غربی، البته نه تفکرات لیبرال به معنای سنتی آن، بلکه ترکیبی از فاشیسم، کمونیسم و ناسیونالیسم تمامعیار است. ازاینرو گری معتقد است آنچه پیشِ روی غرب است نه پیشرَوی تهدیدآمیزِ تمدنهای بیگانه، که سایههای تاریک خودش است که در چین و روسیه در گردشاند.
پل ماسگریو، استاد علوم سیاسی دانشگاه ماساچوست، معتقد است پدیدۀ «نشت آزمایشگاهی» فقط مختص علوم آزمایشگاهی نیست و همانطور که یک ویروس کوچک میتواند از آزمایشگاهی دورافتاده به بیرون نشت کند و خطرآفرین بشود، در رشتههایی مثل علوم سیاسی نیز ایدهها میتوانند از دنیای پر از ظرافت سمینارهای علمی خارج شده و آن بیرون شکل عوض کنند و حتی بدل به تهدید شوند. با توجه به اهمیت موضوعاتی که در چنین رشتههایی بررسی میشود، درزکردن ایدهای اشتباه به عرصۀ عمومی چه عواقبی برای دنیا در پی خواهد داشت؟
مبنای تجربیای برای اثبات این ادعا وجود ندارد که تفاوتهای درون هر نسل کمتر از تفاوتهای مابین چند نسل باشد. و با اینکه میدانیم که این مرزهای زمانی ممکن است همپوشانی داشته باشند، باز هم تصور میکنیم که خطی آشکار باید تفاوتهای نسلی را از هم متمایز کند. مفهوم «نسلها» صرفاً راهی نو برای تقسیمبندی طیف مکانزمان هستند و، درست به اندازۀ «دهه» و «قرن»،مندرآوردی هستند. بهاینترتیب، پرسش این نیست که «آیا نسلها واقعیاند؟». مسئله این است که «آیا کمکی به فهم چیزی میکنند یا خیر؟».
در جهانی که معمولاً با ویژگیهایی چون تغییر و تجربههای گذرا تعریف میشود، اسمها یک استثنا محسوب میشوند. آنها موجودات سرسختیاند که جلوی حرکت بیرحمانۀ زمان قد علم میکنند. سنمان بالا میرود، عنوان شغلی و حتی تابعیتمان عوض میشود، اما اسممان همواره با ما باقی میماند. ویکتوریا پرینسویل، نویسندهای که بحث دربارۀ اسمگذاریها همیشه جایگاه پررنگی در آثارش داشته است در این نوشتار از جایگاه پر رمزوراز و پیچیدۀ نامها میگوید.
اکتشافات باستانشناسی باورهای دیرینۀ دانشمندان را دربارۀ شیوۀ سازماندهی جوامع اولیه برهم زده است تا جایی که امروزه افراد صاحبنظر میگویند جامعۀ انسانی هیچ شکل «اصلی و اولیه» نداشته و تلاش برای ترسیم چنین جامعهای چیزی جز افسانهپردازی نخواهد بود. دیوید گریبر، انسانشناس فقید آمریکایی که در سال ۲۰۲۰ درگذشت، از جملۀ همین صاحبنظران است و در آخرین کتابش، سپیدهدم همهچیز، تلاش میکند با استفاده از یافتههای جدید باستانشناسی روایتی جدید از تاریخ بشریت به دست ما بدهد.
مطالعۀ دینداری در ژاپن برخی از بنیادیترین پیشفرضهای ما دربارۀ دین را به چالش میکشد. پژوهشهای جامعهشناسی دین در ژاپن نشان میدهد بیش از هشتاد درصد این مردم به هیچ دینی اعتقاد ندارند. در عینحال بیش از هفتاد درصد از آنها خود را پیروی آیین شینتو قلمداد میکنند و نزدیک به هفتاد درصد از پیروان آیین بودا هستند. چگونه ممکن است کسی هم بیدین باشد و هم پیروی دو دین متفاوت؟
وقتی در اخبار میخوانیم پسری مادر خودش را با ضربات چاقو به قتل رسانده، یا زنی شوهر خود را مسموم کرده، معمولاً در ذهنمان هیولایی شرور را تصور میکنیم که باید، بدون رحم و بخشش، مجازات شود. اما تاج نیتن، به جای دوریکردن از این مجرمان خطرناک، باید پای صحبتشان مینشست تا بفهمد وقتی دست به آن جنایتها میزدند، در سرشان چه میگذشت. نیتن در این نوشته رویاروییاش با یکی از این مجرمان و پیچیدگیهای درک رفتار او را شرح میدهد.
تصویر اسطورهای از مادر، زنی است که در سوگ فرزندِ از دست رفتۀ خود نشسته است. مثل تصویر مریم مقدس در مسیحیت که پای صلیب پسرش عزاداری میکند. اما مادران فقط با مرگ نیست که فرزندان خود را از دست میدهند، آنها از همان لحظۀ تولد، درگیر اندوهی میشوند که دست سرنوشت برای فرزندانشان رقم خواهد زد. فرزندانی که ممکن است مادر را از یاد ببرند، پرخاشگر یا معتاد شوند، یا ناخواسته در دام فقر و تبعیض بیفتند.
از دور تماشاکردنِ کارتنخوابها آنها را نیمهزامبیهایی معتاد و بیمصرف نشان میدهد؛ و در بهترین حالت، رنجدیدگانی که مستحق ترحماند. اما پژوهشگری که در میان آنها زندگی کرده است میگوید تمرکز بر رنج و بدبختیِ بیخانمانها تصویر کاملی از زندگی آنها به ما نمیدهد. ساکنانِ کنار خیابان خلاقیتهایی به خرج میدهند تا احساس کنند واقعاً در خانۀ خودشاناند: انتخاب نقطۀ مشخصی برای خواب، منظمکردن خنزرپنزرهای اطرافشان، و تنظیم برنامهای معین برای کارهای روزانه مثل تکدیگری و حتی نشئگی.
با همهگیر شدن ویروس کرونا در سراسر جهان، دانشمندان و البته فرصتطلبان دست به کار شدند تا درمانی برای کرونا پیدا کنند. دانشمندان به دنبال روشهای پیشگیری و ساخت دارو و واکسن و فرصتطلبان به دنبال روشهای ابداعی برای سوءاستفاده از وضعیت موجود. وقتی دونالد ترامپ تزریق وایتکس را پیشنهاد داد، کلیسای جنسیس دو دقیقاً این «آیین مقدس» را اجرا میکرد، تا اینکه چهار نفر از سران کلیسا طی عملیات کوآک هَک به زندان افتادند.