ما هر شب راس ساعت 23، برای شما یک داستان کوتاه میخوانیم.
The ?????? ?? podcast is a captivating and thought-provoking show that delves into various topics with an engaging and informative approach. Hosted by knowledgeable and charismatic individuals, the podcast provides a platform for deep discussions and insightful conversations. Each episode is carefully crafted, offering unique perspectives and diverse viewpoints that challenge our preconceived notions and expand our understanding of the world.
One of the best aspects of this podcast is its ability to tackle complex and sensitive subjects with grace and sensitivity. The hosts navigate difficult topics with ease, creating a safe space for open dialogue and honest conversations. This allows listeners to explore different opinions without fear of judgment, fostering a sense of intellectual growth and empathy.
Moreover, the podcast consistently delivers high-quality content that is well-researched and presented in a compelling manner. The hosts possess a wealth of knowledge on a wide range of topics, ensuring that each episode is not only interesting but also educational. They bring in expert guests who offer valuable insights, further enhancing the quality of the discussions.
However, like any other podcast, The ?????? ?? does have some drawbacks. Occasionally, there can be instances where certain opinions are given more prominence than others or where alternative viewpoints are not adequately represented. This may lead to a slight bias in the discussions presented. Additionally, at times the pace of conversation can be quite fast-paced, making it challenging for listeners to fully grasp all the information being shared.
In conclusion, The ?????? ?? podcast is an exceptional platform for individuals seeking intellectually stimulating content. With its engaging hosts, in-depth analysis, and thought-provoking discussions on various subjects, this podcast offers a unique listening experience that keeps audiences coming back for more. While there may be minor flaws here and there, overall it remains an excellent source of education and entertainment for those looking to broaden their horizons and engage in meaningful conversations.
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و سی و هشتم۲۴ تیر ۱۴۰۴داستان: «#کاخ_تنهایی»خاطرات ثریا اسفندیاری همسر دوم محمدرضا شاه پهلوی(قسمت دوم)نویسنده: «#ثریا_اسفندیاری» با همکاری «#لویی_والانتن»برگردان: «#امیرهوشنگ_کاووسی»خوانش: «#خانم_گل»موسیقی:« #ریچل_پاجر (سوناتهای رازآلود) #رابرت_گرگسون_ویلیامز (موسیقی متن سریال the crown) #چارلز_آزناوور»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و سی و هفتم۲۳ تیر ۱۴۰۴داستان: «#کوروش_کبیر»(قسمت دوازدهم)نویسنده: «#هارولد_لمب»خوانش: «#رضا_ریحانی»موسیقی:« #اسکات_باکلی قطعاتی از نوای موسیقی یونانی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
رفقا شب بخیرشمارهی دو هزار و پانصد و سی و ششم۲۱ تیر ۱۴۰۴داستان: «#ندای_کوهستان»(قسمت سی و یکم/ ادامه فصل هشتم)نویسنده: «#خالد_حسینی»مترجم: «#مهدی_غبرائی»خوانش: «#شکیبا_کهندانی»موسیقی :«#کریم_کوشنواز #فاروق_رحمانی #ماشینای #احمد_ظهیر »برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و سی و پنجم۲۰ تیر ۱۴۰۴دیدگاهِ شب«#پادکست_شماره_۱۰» نام داستان: «#آقای_کیفری»داستاننویس: «#لنا_موحدی»خوانش و اجرا: «#طیبه_رضایی»موسیقی :«#یان_تیرسن #انیو_موریکونه »آقای کیفری آن تصویر را که از پشت پلک نیمهباز آلوده به خونش دیده بود به یاد میآورد. آگاهی داشت که شب است. شب بود و چراغهای زندان روشن. زندانیها او را که در مسیر راهشان بود هل میدادند و او طاقباز روی زمین افتاد. خون از روی پیشانیاش تا روی چشم راستش سریده و چشمش نیمهباز بود. آخرین زندانی؛ سعی میکند به یاد بیاورد مرد بود یا زن؟ چه شکلی بود؟ از بالای سرش رد میشود و میدود. چشمهاش خیره شده بود به چراغهای روشن روی سقف. تصویر چراغهای روشن که به قرمزی میزدند! آقای کیفری چشمهاش را باز میکند. آسمان به قرمزی میزند...برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و سی و چهارم ۱۹ تیر ۱۴۰۴داستان: «#درخت_انجیر_معابد»(قسمت هجدهم)نویسنده: «#احمد_محمود»خوانش: «#آناهیتا_دلدار»موسیقی :«#حسین_بهروزی_نیا #احمد_عبادی #محسن_نامجو»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و سی و سوم۱۷ تیر ۱۴۰۴داستان: «#کاخ_تنهایی»خاطرات ثریا اسفندیاری همسر دوم محمدرضا شاه پهلوی(قسمت اول)نویسنده: «#ثریا_اسفندیاری» با همکاری «#لویی_والانتن»برگردان: «#امیرهوشنگ_کاووسی»خوانش: «#خانم_گل»موسیقی:« #ریچل_پاجر (سوناتهای رازآلود) #رابرت_گرگسون_ویلیامز (موسیقی متن سریال the crown) #چارلز_آزناوور»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و سی و دوم۱۶ تیر ۱۴۰۴داستان: «#کوروش_کبیر»(قسمت یازدهم)نویسنده: «#هارولد_لمب»خوانش: «#رضا_ریحانی»موسیقی:« #اسکات_باکلی قطعاتی از نوای موسیقی یونانی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و سی و یکم۱۴ تیر ۱۴۰۴داستان: «#ندای_کوهستان»(قسمت سیاُم/ ادامه فصل هشتم)نویسنده: «#خالد_حسینی»مترجم: «#مهدی_غبرائی»خوانش: «#شکیبا_کهندانی»موسیقی :«#کریم_کوشنواز #فاروق_رحمانی #ماشینای #احمد_ظهیر »برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و سیاُم۱۳ تیر ۱۴۰۴دیدگاهِ شب«#پادکست_شماره_۹» نام داستان: «#پیله_پروانه»داستاننویس: «#نگار_قربانی»خوانش و اجرا: «#طیبه_رضایی»موسیقی :«#پیمان_یزدانیان #رشید_بهبودف #احمد_کایا »صالحه مثل تمام سالهای نبودن خانمجان با شنیدن صدای باز شدن قفلهای در پرید روی پاگرد پلههای مشرف به حیاط و دید که آقاجان چقدر سنگین و آهستهآهسته به حوض نزدیک میشود. بعد از رسم دست و رو شستن آقاجان هر دو راه افتادند سمت ساختمان، ولی چرا آقاجان انقدر توی فکر بود و اصلاً نپرسید که چرا در حیاط قفل بود؟ مگر کسی بیرون نرفته یا کسی نیامده؟ صالحه فهمید که حال و روز آقاجان هم مثل خودش و پروانه روبهراه نیست. خیلی سریع سفرهی شام چیده شد. صالحه طبق دستورپخت خانمجان کتلت درست کرده بود که بویش تمام ساختمان و حیاط را گرفته بود. سر سفره بهانه آورد که پروانه کمی چاییده و میل ندارد و توی اتاقش خوابیده است... برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و بیست و نهم ۱۲ تیر ۱۴۰۴داستان: «#درخت_انجیر_معابد»(قسمت هفدهم)نویسنده: «#احمد_محمود»خوانش: «#آناهیتا_دلدار»موسیقی :«#ناصر_شمه #حسین_بهروزی_نیا #محسن_نامجو»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و بیست و هشتم۱۰ تیر ۱۴۰۴«داستان مردمی»نام داستان: «#دختر_جشن_تولد»نویسنده: «#هاروکی_موراکامی»خوانش: «#سها_طبسی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و بیست و هفتم۹ تیر ۱۴۰۴داستان: «#کوروش_کبیر»(قسمت دهم)نویسنده: «#هارولد_لمب»خوانش: «#رضا_ریحانی»موسیقی:« #اسکات_باکلی قطعاتی از نوای موسیقی یونانی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و بیست و ششم۷ تیر ۱۴۰۴داستان: «#ندای_کوهستان»(قسمت بیست و نهم/ ادامه فصل هشتم)نویسنده: «#خالد_حسینی»مترجم: «#مهدی_غبرائی»خوانش: «#شکیبا_کهندانی»موسیقی :«#کریم_کوشنواز #فاروق_رحمانی #همایون_سخی #احمد_ظهیر »برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و بیست و پنجم۶ تیر ۱۴۰۴دیدگاهِ شب«#پادکست_شماره_۸» نام داستان: «#من_مادر_هستم»داستاننویس: «#مرضیه_ذوالفقاری»خوانش و اجرا: «#طیبه_رضایی»موسیقی :«#فردین_خلعتبری #خاطره_حکیمی #نوید_اربابیان #فرزانه_فقیهی »در آینه به هر دو زن نگاه میکنم. یکی ملیحه است با موهای بلوند و پوست شادابی به رنگ هلو و گونههای آبدار. هر وقت میبینمش یاد شکوفههای گیلاس، همان ساکوراهای معروف میافتم. و نقنقهای مدامش که میدانم نیمی از آنها واقعی نیست. و دیگری زنی است که نامش را نمیدانم. زنی با دو چشم کم نور و چهرهای مات، عبوس است و خشک. به بیابانی میماند بی آب و علف. به نفر سوم نگاه میکنم. من، هما، نمیشناسمش. هیچ وقت هما را نشناختهام. دوباره به سه زن درون آینه نگاه میکنم. دوتایشان مادرند و یکیشان مادر نیست. دوست دارد که باشد. هر سه انگار هیچ کسی نیستند.برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و بیست و چهارم ۲۲ خرداد ۱۴۰۴داستان: «#درخت_انجیر_معابد»(قسمت شانزدهم)نویسنده: «#احمد_محمود»خوانش: «#آناهیتا_دلدار»موسیقی :«#ناصر_شمه #حسین_بهروزی_نیا #سهیل_نفیسی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و بیست و سوم۲۰ خرداد ۱۴۰۴«داستان مردمی»نام داستان: «#تافی_سیگاری»نویسنده: «#هاجر_قربانعلیپور»خوانش: «#هاجر_قربانعلیپو»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و بیست و دوم۱۹ خرداد ۱۴۰۴داستان: «#کوروش_کبیر»(قسمت نهم)نویسنده: «#هارولد_لمب»خوانش: «#رضا_ریحانی»موسیقی:« #اسکات_باکلی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و بیست و یکم۱۷ خرداد ۱۴۰۴داستان: «#ندای_کوهستان»(قسمت بیست و هشتم/ فصل هشتم)نویسنده: «#خالد_حسینی»مترجم: «#مهدی_غبرائی»خوانش: «#شکیبا_کهندانی»موسیقی :«#کریم_کوشنواز #فاروق_رحمانی #همایون_سخی #احمد_ظهیر »برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و بیستم۱۶ خرداد ۱۴۰۴دیدگاهِ شب«#پادکست_شماره_۷» نام داستان: «#کتابخانه_مدرسه»داستاننویس: «#کیانا_فلاح»خوانش و اجرا: «#طیبه_رضایی»موسیقی :«#مکس_ریچر #گلسا_رحیم_زمانی »وقتی داخل کتابخانه شد در را از پشت قفل کرد تا کسی مزاحم اوقات تنهاییاش نشود. اما میدانست اگر در را هم باز میگذاشت محال بود کسی بیاید. با یک حرکت پردهی کتابخانه را کنار زد و به پرواز گرد و غبارها که پرتوهای خورشید نمایانشان میکرد چشم دوخت. بعد چشمهایش را به سمت منظرهی موردعلاقهاش چرخاند. از پنجرهی آنجا میشد نیمی از خیابان و نیمی از حیاط مدرسه را دید که پشت دیوارهایش درختهایی به بلندی پنجرهی کتابخانه هستند و از آنجا جنگل کوچک کنار مدرسه شروع میشد. گرچه آن فضا چیزی بیشتر از تکه زمینی با یک ساختمان قدیمی و ترک خورده که درختهایی اطرافش رشد کردهاند نیست، اما شیما دوست داشت جنگل صدایش کند. میتوانست ساعتها به آن منظره خیره شود و احساس خستگی نکند.برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و نوزدهم ۱۵ خرداد ۱۴۰۴داستان: «#درخت_انجیر_معابد»(قسمت پانزدهم)نویسنده: «#احمد_محمود»خوانش: «#آناهیتا_دلدار»موسیقی :«#ناصر_شمه #حسین_بهروزی_نیا #سهیل_نفیسی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و هجدهم۶ خرداد ۱۴۰۴داستان: «#خاطرات_مونس_الدوله»(ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه)«قسمت سی و ششم/آخر»( فصل پایانی کتاب)نویسنده:«#مونس_الدوله»به کوشش و تنظیم: «#سیروس_سعدوندیان» خوانش: «#خانم_گل»موسیقی :« #علینقی_وزیری #شهناز #پوران»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و هفدهم۱۲ خرداد ۱۴۰۴داستان: «#کوروش_کبیر»(قسمت هشتم)نویسنده: «#هارولد_لمب»خوانش: «#رضا_ریحانی»موسیقی:« #اسکات_باکلی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و شانزدهم۱۰ خرداد ۱۴۰۴داستان: «#ندای_کوهستان»(قسمت بیست و هفتم/ پایان فصل هفتم)نویسنده: «#خالد_حسینی»مترجم: «#مهدی_غبرائی»خوانش: «#شکیبا_کهندانی»موسیقی :«#کریم_کوشنواز #فاروق_رحمانی #همایون_سخی #احمد_ظهیر »برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و پانزدهم۹ خرداد ۱۴۰۴دیدگاهِ شب«#پادکست_شماره_۶» نام داستان: «#عشق_به_آنچه_هست»داستاننویس: «#متانت_فرهنگ_خواه»خوانش و اجرا: «#طیبه_رضایی»موسیقی :«#زبیگنیف_پرایزنر #یان_تیرسن #فهیمه_اکبر»نمیشد کنار هم باشیم. نمیگذاشتند. مرزها! این مرزهای مزخرف. منظورم تمایز علم و شبه علم و سایر فراوردههای فعالیتهای انسانی مانند هنر، ادبیات و باورها نیست. دربارهی مرزهای جغرافیایی صحبت میکنم. همانها که در قرن بیستویک و در اوج فعالیتهای سازمانهای حقوق بشری و افراد معروف برای حفظ کرامت انسانی همچنان ما را از آغوش هم محروم میکنند. آغوش، همآغوشی، لمس فیزیکی، هر چه که اسمش را میگذارید، من محتاجش هستم، حتی شده برای یک لحظه، یک چشم بر هم زدن. میخواهم ببویمشان. ببوسمشان. گور پدر کشورهایتان، مرزهایتان، قوانین مهاجرتیتان. نمیخواهم گوشی را بردارم و بگویم: 《خوبم. اون هم خوبه.》خوب نیستم!برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و چهاردهم ۸ خرداد ۱۴۰۴داستان: «#درخت_انجیر_معابد»(قسمت چهاردهم)نویسنده: «#احمد_محمود»خوانش: «#آناهیتا_دلدار»موسیقی :«#ناصر_شمه #حسین_بهروزی_نیا #ابراهیم_علوی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و سیزدهم۶ خرداد ۱۴۰۴داستان: «#خاطرات_مونس_الدوله»(ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه)«قسمت سی و پنجم»( ادامهی فصل ۴۰ کتاب)نویسنده:«#مونس_الدوله»به کوشش و تنظیم: «#سیروس_سعدوندیان» خوانش: «#خانم_گل»موسیقی :« #علینقی_وزیری #قمر #طاهره_فلاحتی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و دوازدهم۵ خرداد ۱۴۰۴داستان: «#کوروش_کبیر»(قسمت هفتم)نویسنده: «#هارولد_لمب»خوانش: «#رضا_ریحانی»موسیقی:« #اسکات_باکلی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و یازدهم۳ خرداد ۱۴۰۴داستان: «#ندای_کوهستان»(قسمت بیست و ششم/ ادامه فصل هفتم)نویسنده: «#خالد_حسینی»مترجم: «#مهدی_غبرائی»خوانش: «#شکیبا_کهندانی»موسیقی :«#کریم_کوشنواز #فاروق_رحمانی #همایون_سخی #احمد_ظهیر »برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و دهم۲ خرداد ۱۴۰۴دیدگاهِ شب«#پادکست_شماره_۵» نام داستان: «#من_بودن»داستاننویس: «#سیمین_مهدوی»خوانش و اجرا: «#طیبه_رضایی»موسیقی :«#پیمان_یزدانیان #ابوالحسن_خوشرو»یک بار ناهید پرسید: 《چرا وقتی اینجایی راحت حرف میزنی؟》 بلافاصله جواب دادم: 《چون اینجا فکر نمیکنم.》 حقیقت این است که وقتی با ناهید هستم به هیچ کدام از کلماتم فکر نمیکنم و فقط به آنها اجازهی بیرون آمدن میدهم. پیش ناهید میتوانم از اشکهایم خجالت نکشم؛ حتی هوشیارانهتر هر جا بغض میکنم به دنبال دلیل آن باشم. در همین جلسات فهمیده بودم میل عجیبی به قصهگویی دارم. حتی موقع تعریف خاطراتم پیش او همه چیز را با مقدمه و داستانگونه تعریف میکردم. در پایان همان روزی که به ناهید گفته بودم دلم میخواست مریم را کنار خودم داشته باشم، در جملهی آخر به ناهید گفتم: 《دلم میخواد بنویسم. خیلی دلم میخواد بنویسم.»و گریه کردم.برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و نهم ۱ خرداد ۱۴۰۴داستان: «#درخت_انجیر_معابد»(قسمت سیزدهم)نویسنده: «#احمد_محمود»خوانش: «#آناهیتا_دلدار»موسیقی :«#ناصر_شمه #حسین_بهروزی_نیا #محمدرضا_درویشی(نیمه گرگور)»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و هشتم ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴داستان: «#خاطرات_مونس_الدوله»(ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه)«قسمت سی و چهارم»(فصل ۴۰ کتاب)نویسنده:«#مونس_الدوله»به کوشش و تنظیم: «#سیروس_سعدوندیان» خوانش: «#خانم_گل»موسیقی :« #علینقی_وزیری #قمر #الهه»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و هفتم۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴داستان: «#کوروش_کبیر»(قسمت ششم)نویسنده: «#هارولد_لمب»خوانش: «#رضا_ریحانی»موسیقی:«#استاد_حسن_زیرک #اسکات_باکلی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و ششم۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴داستان: «#ندای_کوهستان»(قسمت بیست و پنجم/ فصل هفتم)نویسنده: «#خالد_حسینی»مترجم: «#مهدی_غبرائی»خوانش: «#شکیبا_کهندانی»موسیقی :«#کریم_کوشنواز #فاروق_رحمانی #خالیق_عزیز #احمد_ظهیر »برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و پنجم۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴دیدگاهِ شب«#پادکست_شماره_۴» نام داستان: «#اردوی_امامزاده»داستاننویس: «#مائده_جوربنیان»خوانش و اجرا: «#طیبه_رضایی»موسیقی :«#حسین_علیزاده #سهیل_نفیسی»تصور کنید پسری دبستانی هستید و میخواید با همکلاسیهاتون به اردو برید، اما نه اردوییای که به پارک و بازی و خوشگذرونی بگذره، برنامه رفتن به امامزادهای، دعا و نیایشه. خب میتونه توی ذوقتون بخوره، عصبی بشید، از کوره در برید و هر رفتاری ازتون سر بزنه...برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و چهارم۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴داستان: «#درخت_انجیر_معابد»(قسمت دوازدهم)نویسنده: «#احمد_محمود»خوانش: «#آناهیتا_دلدار»موسیقی :«#حسین_بهروزی_نیا #احیدو #داماهی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و سوم۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴داستان: «#خاطرات_مونس_الدوله»(ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه)«قسمت سی و سوم»(فصل ۳۹ کتاب)نویسنده:«#مونس_الدوله»به کوشش و تنظیم: «#سیروس_سعدوندیان» خوانش: «#خانم_گل»موسیقی :« #مرتضی_محجوبی #احمد_عبادی #قمر #هوشنگ_ظریف #رشید_بهبودف»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و دوم۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴داستان: «#کوروش_کبیر»(قسمت پنجم)نویسنده: «#هارولد_لمب»خوانش: «#رضا_ریحانی»موسیقی:«#علیرضا_فرخ_زادی #اسکات_باکلی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصد و یکم۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴داستان: «#ندای_کوهستان»(قسمت بیست و چهارم/بخش پایانی فصل ششم)نویسنده: «#خالد_حسینی»مترجم: «#مهدی_غبرائی»خوانش: «#شکیبا_کهندانی»موسیقی :«#کریم_کوشنواز #فاروق_رحمانی #خالیق_عزیز #احمد_ظهیر »برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و پانصدم۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴دیدگاهِ شب«#پادکست_شماره_۳» نام داستان: «#من_یک_گربه_سیاه_رنگ_شوم_هستم»داستاننویس: «#هستی_آهنی»خوانش و اجرا: «#طیبه_رضایی»موسیقی :«#النی_کارایندرو #لارا_فابین»من یک گربهی سیاه رنگ شوم هستم. مرزی ناگسستنی بین خودم و اغلب انسانها حس میکردم و میدانستم اگر ذرهای بیشتر به آنها نزدیک گردم مرا از خود طرد خواهند کرد. در تختم جابهجا میشوم و سرآستینهای صورتیم را با دست صاف میکنم. این بار او را میبینم که روی صندلی چرمی مشکی نشسته. نگاهش که میکنم مثل همیشه خاموش و آرام است و مرا با حس مشکوکی که شاید از نفرت و بیزاری منشا میگیرد نگاه میکند. دستم را دراز میکنم و دستش را میگیرم که سرد و منجمد است؛ مثل یک جسد که سالها از مرگش میگذرد. نگاهش بیفروغ است و شقیقههایش از کمخونی به رنگ آبی میزند. بارها و بارها به خود یادآوری میکنم که زمانی او مرا دوست داشته است...برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و چهارصد و نود و نهم۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴داستان: «#درخت_انجیر_معابد»(قسمت یازدهم)نویسنده: «#احمد_محمود»خوانش: «#آناهیتا_دلدار»موسیقی :«#حسین_بهروزی_نیا #ابراهیم_معلوف #داماهی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و چهارصد و نود و هشتم۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴داستان: «#خاطرات_مونس_الدوله»(ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه)«قسمت سی و دوم»(فصل ۳۶ تا ۳۸ کتاب)نویسنده:«#مونس_الدوله»به کوشش و تنظیم: «#سیروس_سعدوندیان» خوانش: «#خانم_گل»موسیقی :« #مرتضی_محجوبی #احمد_عبادی #قمر #هوشنگ_ظریف #رشید_بهبودف»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و چهارصد و نود و هشتم۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴داستان: «#کوروش_کبیر»(قسمت چهارم)نویسنده: «#هارولد_لمب»خوانش: «#رضا_ریحانی»موسیقی:«#علیرضا_فرخ_زادی #اسکات_باکلی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و چهارصد و نود و شش۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴داستان: «#ندای_کوهستان»(قسمت بیست و سوم/ادامه فصل ششم رمان)نویسنده: «#خالد_حسینی»مترجم: «#مهدی_غبرائی»خوانش: «#شکیبا_کهندانی»موسیقی :«#کریم_کوشنواز #فاروق_رحمانی #خالیق_عزیز #احمد_ظهیر »برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و چهارصد و نود و پنجم۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴دیدگاهِ شب«#پادکست_شماره_۲» نام داستان: «#پایان_دوره»داستاننویس: «#رضا_موسوی»خوانش و اجرا: «#طیبه_رضایی»موسیقی :«#پیمان_یزدانیان #جوما»جلوی چشمم همشهریهایم ساک روی دوششان بود و صف بسته بودند که پنج، شش روزی بروند که بروند. نشسته بودم و نگاهشان میکردم و همهی بغضهای عالم توی گلویم بود. نیم ساعت بعد رفتم در دورترین نقطهی پادگان، جایی که چشمم به کسی نخورد و چشمی پیدایم نکند. نشستم روی زمین و گریه کردم، گریه کردم و گریه کردم. اگر گریه نمیکردم خودم را میکشتم مامان. کمی بعد خودم را جمع کردم و رفتم سر پست جلوی اسلحهخانه، برای نگهبانی. جلوی اسلحهخانه دو تا کادری از کنارم رد شدند. این یکی به آن یکی گفت دو نفر رگشون رو زدن، چهار نفر هم فرار کردن. پس فقط من نبودم...برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و چهارصد و نود و چهارم۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴داستان: «#درخت_انجیر_معابد»(قسمت دهم)نویسنده: «#احمد_محمود»خوانش: «#آناهیتا_دلدار»موسیقی :«#حسین_بهروزی_نیا #ابراهیم_معلوف #حیدو #داماهی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و چهارصد و نود و سوم۹ اردیبهشت ۱۴۰۴داستان: «#خاطرات_مونس_الدوله»(ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه)«قسمت سیویکم»(فصل ۳۴ و ۳۵ کتاب)نویسنده:«#مونس_الدوله»به کوشش و تنظیم: «#سیروس_سعدوندیان» خوانش: «#خانم_گل»موسیقی :« #مرتضی_محجوبی #احمد_عبادی #هوشنگ_ظریف #رشید_بهبودُف»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و چهارصد و نود و دوم۸ اردیبهشت ۱۴۰۴داستان: «#کوروش_کبیر»(قسمت سوم)نویسنده: «#هارولد_لمب»خوانش: «#رضا_ریحانی»موسیقی:«#علیرضا_فرخ_زاد #اسکات_باکلی»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و چهارصد و نود و یکم۶ اردیبهشت ۱۴۰۴داستان: «#ندای_کوهستان»(قسمت بیست و دوم/ادامه فصل ششم رمان)نویسنده: «#خالد_حسینی»مترجم: «#مهدی_غبرائی»خوانش: «#شکیبا_کهندانی»موسیقی :«#کریم_کوشنواز #فاروق_رحمانی #خالیق_عزیز #همایون_احمدی »برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و چهارصد و نودم۵ اردیبهشت ۱۴۰۴دیدگاهِ شب«#پادکست_شماره_۱» نام داستان: «#مرضیه»داستاننویس: «#طناز_مشایخی»خوانش و اجرا: «#طیبه_رضایی»موسیقی :«#آرش_فولادوند #کریستوف_رضایی #احمد_پژمان #مینا_مومن»دیدگاه در طی سالها هنرجوهایی داشته که در فضای کارگاهی، داستانهای قابلتوجهی نوشتن. و حالا از ۱۱ هنرجو ۱۱ داستان انتخاب شدن تا برای شما خونده بشن. قراره داستانها رو با صدای من بشنوید. و بعد از خوندن هر داستان، من به کمک داستاننویس منتخب به تحلیل داستان خونده شده میشینم.و البته پس از خوندن این داستانها، دوازدهمین و آخرین داستانی که میشنوید داستانی از خود من خواهد بود.برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و چهارصد و هشتاد و نهم۴ اردیبهشت ۱۴۰۴داستان: «#درخت_انجیر_معابد»(قسمت نهم)نویسنده: «#احمد_محمود»خوانش: «#آناهیتا_دلدار»موسیقی :«#حسین_بهروزی_نیا #ابراهیم_معلوف #سوسن_دیهیم #رعنا_فرحان»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :
دوستان شب بخیر شمارهی دو هزار و چهارصد و هشتاد و هشتم۲ اردیبهشت ۱۴۰۴داستان: «#خاطرات_مونس_الدوله»(ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه)«قسمت سیاُم»(فصل ۳۱ الی ۳۳ کتاب)⭕️«محتوای این اپیزود مناسب کودکان و نوجوانان عزیز نیست»نویسنده:«#مونس_الدوله»به کوشش و تنظیم: «#سیروس_سعدوندیان» خوانش: «#خانم_گل»موسیقی :« #مرتضی_محجوبی #احمد_عبادی #عهدیه #رعنا_منصور»برای حمایت از ما به لینک حامیباش داستان شب مراجعه کنید :